اوضاع اقتصادی نیشابور
اوضاع اقتصادی نیشابور
در این مبحث به بررسی اوضاع اقتصادی نیشابور و اصول حاکم بر آن پرداخته میشود.
در میانة بازار نیشابور، کاروانسراها و فندقها (معنای امروزی قهوهخانه و کافه) وجود دارد. بازرگانان در آنجا به دادوستد میپردازند. همچنین حجرههایی هست که صاحبان حرف در آن مشغولاند از قبیل کلاهسازان؛ کفشگران؛ خرازان؛ ریسمانگران و بزازان، که هریک بازارهای مخصوص به خود دارند (ابنحوقل، 1365، ص 161). این امر نشان از وجود اصناف و بازارهایی دارد که هر صنف در بازار مخصوص به خود فعالیت مینماید. با توجه به این نکات، میتوان بهوضوح تشخیص داد که اقتصاد حاکم بر این نواحی، بر دامداری استوار بوده است و پرورش گاو و گوسفند و احشام در این نواحی رواج داشته است؛ چراکه اینگونه اصناف برای ادامة حیات اقتصادی خود، به پرورش احشام و تهیة فراوردههای دامی از قبیل پوست و مو نیاز داشتند. در هریک از این صنوف، بدیهی است که پادوها و شاگردان کسب تجربه میکردند تا اینکه روزی، خود، جای استاد را بگیرند. این خود نشاندهندة تعلیم یا آموزش به شیوة استاد و شاگردی است. در این بازارها گاهی چون سمرقند و هرات، برده نیز میفروختند و از کارگر ساده گرفته تا صنعتکار چیرهدست و غلامان جنگی، موسیقیدانان، مطربان، رقاصهها و آوازخوانان در معرض فروش قرار میگرفتند. آلبتکین و سبکتکین، در بازار بردهفروشان نیشابور خریداری شدند که بعدها سلسلة دودمان غزنوی را تاسیس کردند (بارتولد، 1352، ص 556). نیشابور از شهرهای پرخیر و برکت خراسان است و به فراوانی نعمتهای الوان مشهور بود. آن را عروس شهرهای اسلامی و خزانة خراسان نامیدهاند که در همة فصول سال میوههای آبدار دارد و شربت اعجازگر و شهد و انگبین آن و عسل آن معروف است (ابوالفداء، 1349، ص 511-557). این امر نشان از خوشآبوهوایی این ناحیه دارد که برای کشت میوه مستعد و حاصلخیز است. ابنفقیه همدانی، آنجاکه از زیباییهای بلاد سخن گفته، آورده است که بهترین جاها از لحاظ استخراج معادن (فیروزه) نیشابور است (حاکم نیشابوری، 1375، ص 114). عمرولیث صفاری هم گفته که نیشابور شهری است که نباتش ریباس (ریواس) و خاکش بقل (اسم عام سبزیها و علوفههای خوراکی، سبزه و تره) و سنگش فیروز (ج) است؛ و این سخن را از آنرو میگفتند که ریباس (ریواس) در نیشابور چنان به هم میرسد که در هیچ مملکت به هم نمیرسد و سفید رنگ و خوشمزه و بزرگ است (ابن فقیه همدانی، 1988م، ص 49). گاهی باشد که یک دانة آن پنج رطل باشد و اکثر آن دو رطل میباشد؛ و بقل خاکی است که در نیشابور به هم میرسد و منافع بسیار دارد و خریدوفروش مینمایند و بعضی اوقات در ولایت مصر، یک رطل آن را به یک دینار زر سرخ میخرند؛ و معدن فیروز (ج) در چاههاست و وقتی عقارب بسیار در چاهها پیدا شود، مردم نمیتوانند که فیروز (ج) را درآورند (قزوینی، 1373، ص 547). نساجان و بافندگان این شهر معروفاند، جامههای ملهم (نوعی پارچة ابریشمی سفید و پاکیزه) و تافته و رافته (نوعی پارچة نازک) در این شهر پدید میآید که این جامهها را به دیگر ولایات صادر میکنند (ابنفقیه همدانی، 1988م، ص 87). این امر نشان میدهد که نیشابور بر سر راههای تجارتی و بهویژه جادة ابریشم قرار داشته است (همان، ص 167). در عهد ابوالقاسم قشیری (همان، ص 169) نیز نیشابور مهمترین شهر مشرقزمین در ممالک اسلامی است که از نظر جمعیت و تعداد علمای دینی و دانش و کثرت بازرگانان و خوبی تجارت در مرتبة اول بود و از مراکز تجاری جهان اسلام بهشمار میرفت و شهری آباد و پررونق بود (همان، ص 169).