بررسی آراء وافکارتربیتی متفکران بزرگ اسلامی(فارابی،ابن سینا،خواجه نصیرطوسی،ابن خلدون،شهیدثانی و...)(3)
فصل پنجم:
تعلیم وتربیت ازدیدگاه قابسی
"،متفکر تربیتی اسلام در قرن چهارم هجری "
ابو الحسن علی بن محمد بن خلف معافیری قیروانی،معروف به قابسی،عالمی نابینا است که در شمال آفریقا در قیروان میزیسته است.وی در سال 324 هـ ق.به دنیا آمد و در سال 403 هـ.ق.(1012)میلادی)در سن حدود هشتاد سالگی از دنیا رفت.
وی پس از تحصیل علوم حدیث،قرآن و فقه و اصول در محضر علمای مالکی مذهب آفریقا،مانند ابی العباس ابیانی و ابی الحسن بن مسرور الدباغ و عدهای دیگر،در سن 26 سالگی در سفر به مکه(به منظور انجام اعمال حج)در درس ابوزید حضور یافت و به آموختن صحیح بخاری پرداخت.او به مدت دو سال نیز در مصر اقامت کرد و اطلاعات خود را در علوم فقهی،کلامی،حدیثی و تعلیم و تربیت گسترش داد.معافیری کل قرآن را حفظ بود وبه محتوای آن نیز تسلط داشت و همواره از آیات قرآنی در علوم مختلف، بهویژه در تعلیم و تربیت،استفاده میکرد.
قابسی پانزده اثر شناخته شده در موضوعهای مختلف کلامی،عبادی،فقهی و حقوقی و یک رساله در تعلیم و تربیت دارد.نام این کتاب«الرسالة المفصلة لا حوال المتعلمین و احکام المعلمین و المتعلمین»است.
کتاب قابسی،دومین تألیف شناختهشده در زمینهء تعلیم و تربیت در تاریخ اسلام است که پس از تألیف ابن سحنون به ما رسیده است.
این کتاب از ابتدا بهعنوان یک کتاب تربیتی به رشتهء تحریر در نیامده؛بلکه پاسخهای قابسی به پرسشهایی است که به صورت مکاتبهای از او به عمل آمده است.
قابسی فقط تعلیم و تربیت کودکان بالاتر از 5 و 6 سال را تا پیش از بلوغ مورد بحث قرار داده است.وی هدف تعلیم و تربیت را یک هدف دینی دانسته و آن را در جنبههای اعتقادی و رفتاری بیان کرده است.
به نظر قابسی آموزش پسران و دختران یک حق همگانی است و مسؤولیت آن ابتدا با اولیا وسپس برعهده معلمان میباشد.مخارج تحصیل آنان نیز با اولیا است و در صورت تهیدست بودن ولیّ دانشآموز، باید دولت اسلامی آن را متکفل شود.
قابسی در مورد وظیفهی معلم و کمیّت وکیفیت تعلیم تربیت و حقوق مالی آن، معتقد است این امور براساس تعهد وقراردادی است که میان اولیای دانشآموزا ومعلم منعقد میشود.از نظر وی، معلمی که در استخدام اولیای دانشآموزان جهت آموزش و پرورش آنان درآمده است، فقط در موارد ضروری حق تعطیل درس را(به شرط جبران آن در وقت دیگر)دارد وکسی که مشغلهی کاری دارد و به این دلیل مجبور میشود گاه درس را تعطیل کند، نباید آموزش کودکان را به عهده بگیرد و اگر هم به عهده بگیرد و به تعلیم و تربیت آنان نرسد،هیچ حقی پیدا نمیکند.
از نظر قابسی معلم تنها مدرس نیست، بلکه مربی نیز هست. قابسی مواد آموزشی کودکان را در این دوره آموزشی به سه دسته مواد ضروری، مواد غیرضروری و مواد غیرجایز تقسیم میکند و از جمله مواد آموزشی ضروری، آموزش قرآن،اصول وفروع دین را بر میشمارد.
آرای تربیتی قابسی متفکر تربیتی اسلام در قرن چهارم هجری (22 صفحه - از 25 تا 46)
مجلات : روانشناسی و علوم تربیتی » تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » زمستان 1376 - شماره 52 »
تعلیم و تعلم ازدیدگاه قابسی
از نظر قابسی تعلیم و تعلم از اهمیتی ویژه برخوردار است نام رساله و بخش اعظم آن به تعلیم وتعلم مسؤولیت اولیا ومعلمان،مواد آموزششی و...اختصاص دارد.
قابسی به آموزش همگانی معتقد است و میگوید پسران و دختران،همه میتوانند آموزش ببینند و نباید از آن محروم بمانند.دلیل این امر آن است که دین همگانی است و حق هرکسی آن است که اعتقادات دینی داشته باشد وبراساس آن عمل نماید.هیچکس نباید از معرفت دین حق و عمل براساس آن محروم بماند؛بلکه باید بهوسیلهء آموزش زمینهء آن برای همهء پسران ودختران فراهم گردد تا نان بتوانندبه هدفهای عالی تربیتی در بعد ایمانی و عملی نایل شوند.
قابسی آموزش قرآن و علم دین را برای دختران حسن و از مصالح آنان به شمار میآورد و میگوید در ایمان تدین و داشتن تکلیف بین مردان و زنان تفاوتی نیست و همه در اصل دین و تکلیف یکساناند؛از اینرو است که در قرآن،آیاتی نظیر
"و ما کان لمؤمن و لا مؤمنة اذا قضی الله امرا ان یکون لهم الخیرة"و"المؤمنون و المؤمنات..."
و"وعد الله المؤمنین و المؤمنات..."و ذکر شده است6.
وی علاوه بر مطالب فوق،بر جواز تعلم زنان به آیه"و اذکرن ما یتلی فی بیوتکن من آیات الله و الحکمة..."
استناد میکند و میگوید زنان مجاز به شنیدن آیات خدا و حکمت از پیامبر-صلی الله علیه و آله و سلم-بودهاند و خودآن حضرت مسؤولیت آموزش آنان را به عهده داشته و هیچ منعی هم از وی در مورد آموزش آنان نرسیده است.اینها همهء دلایل جواز تعلیم و تعلم زنان است.
قابسی با همهء تأکیدش بر جواز آموزش زنان،معتقد است آنچه آنها را به فتنه میاندازد و موجب فساد و تباهی آنان میگردد،مانند برخی از اشعار عاشقانهء جاهلی و...نباید به آنها آموزش داده شود.او بر این نکته تأکید دارد که محتوای آموزشی،چه برای پسران و چه برای دختران،باید سالم باشد تا ا نحرافی در آنان پدید نیاورد
مسؤولیت پدر و معلم
قابسی،بهطور کلی،اولیا و معلمان را مسؤول آموزش و یادگیری کودکان معرفی میکند و میگوید:پدر یا ولیّ موظف است در مورد آموزش به فرزند،بهویژه آموزش قرآن و احکام و آداب دین،اقدام نماید.یا خود بهطور مستقیم عهدهدار آموزش او شود و یا با گرفتن معلم در خانه یا آموزشگاه،زمینهء تحصیل و فراگیری علوم را برایش فراهم سازد.
وی آموزش مستقیم پدر به فرزند را مشمول حدیث"خیرکم من تعلّم القرآن و علّمه"دانسته و معتقد است اجر این پدر از آن پدری که به دیگری اجرت میپردازد تا به فرزندش تعلیم دهد،بیشتر است.پدری که خود معلم فرزندش باشد دو اجر دارد؛زیرا نقش پدر و معلم را،هردو،در حق کودکش ایفا کرده است.
مسؤولیت پدری ایجاب میکند که مخارج تحصیل فرزند خود را بدهد؛برای او قرآن، دفتر و وسایل آموزشی دیگر تهیه نماید و حق التدریس معلم را پرداخت کند.این مخارج در حد آموزش دین و نیازهای ضروری،شرعا بر پدر واجب است؛زیرا این مخارج جزو نفقه محسوب میشود که شرع بر وی واجب کرده است.قابسی علاوهبراین،میگوید:پدر با دادن مخارج آموزش فرزندش در مسابقهء قرب الی الله و تحصیل رضای او شرکت میکند وبا کمک او به پیروزی هم میرسد.در آموزش غیردینی و آنچه نیاز ضروری نیست،مانند آموزش شعر ونظایر آن،گرچه زاید بر نفقه واجب به حساب میآید،اما مصداق احسان است و پدر در احسان به فرزند خود از دیگران اولی است.پدری که به این احسان تن ندهد،بخیل و،ظالم و بیرغبت به کار خیر است.مؤمن مسلمان هرگز نسبت به تعلیم و تربیت فرزند خود بیتفاوت نیست واز احسان به فرزندش و اعطای مخارج تحصیل او سرباز نمیزند.درگذشته میان مسلمانان،اگر یک نفر پیدا میشد که توان مالی داشت و نسبت به آموزش قرآن به فرزندش کوتاهی میکرد،از ناحیهء دیگران مورد نکوهش و تقبیح قرار میگرفت و از چشم آنان میافتاد7.
بنابراین از نظر قابسی،اوّلین مسؤولیت آموزش و تعهدهای مالی ناشی از آن و تعیین معلم و...با اولیای کودکان است وامام المسلمین و دولت،مسؤولیت اوّلی در این زمینه ندارند.وی در تأیید این امر میگوید:به ما نرسیده است که در گذشته امام و دولتی در این زمینه اقدام کرده باشد،مدرسه دایر کند،و برای کودکان معلم بگیرد و به آنها حقوق بپردازد.ما میدانیم که این عدم اقدام،بهطور مسلم از روی غفلت و انجام ندادن وظیفه نبوده است؛زیرا امام المسلمین و دولتها در گذشته در مورد مؤذن،تولیت مساجد و امور اجتماعی دیگر اقدامهای لازم را انجام میدادند؛مثلا مؤذن و متولی مسجد استخدام میکردند و به آنها حقوق میپرداختند.آنان اگر آموزش کودکان را نیز وظیفه خود میدانستند،حتما نسبت به آن اقدام میکردند.از طرف دیگر،برای ما ازگذشته نقل شده است که اولیای کودکان عهدهدار تربیت آنها بودهاند؛بنابراین همانطور که از احادیث پیامبر(ص)به دست میآید و روش گذشتگان نیز بوده است،باید آموزش و تعهدات ناشی از آن را اوّلا و بالذات برعهدهء اولیا بدانیم.اما در صورت امتناع یا ناتوانی اولیا،امام المسلمین و دولت،وظایف ثانوی پیدا میکنند که قابسی در فروع زیر به آن اشاره کرده است.
کلام قابسی در این زمینه مورد تأمل است؛زیرا:
1-اقدامات متعددی از ناحیهء پیامبر اسلام(ص)و دولتهای اسلامی انجام شده و در کتابهای تاریخی نیز نقل گردیده است؛از جمله رسول اکرم(ص)افرادی مانند مصعب ابن عمیر و ابن مکتوم و عمار و بلال و رافع بن مالک انصاری را در مدینه8و ابوموسی و معاذ9و عمرو بن حزم انصاری و ابو عبیدة بن الجراح را به یمن10و عباد بن بشر را به قبیله بنی تمیم11و تعدادی ازمعلمان قرآن را به عضل وقارة12برای آموزش قرآن و عقاید و احکام اسلامی فرستاد و با اینکه اصحاب پیامبر(ص)در نهضت تعلیم و تربیت و تبلیغ دین،درانتظار پاداش و مزد نبودند،اما دریافت مزد و اجرت برای معلمان،یک موضوع غیرمتداول نبوده است.اعزام معلم به مناطق مختلف در زمان خلفا نیز در سطح وسیعتری وجود داشته است.
2-وجود مراکز آموزشی بسیار زیاد،مانند مساجد،اتاقهای بزرگ در کنار مساجد برای آموزش اطفال و مکتبخانههای مستقل و تعداد زیاد معلمان در یک زمان که گاه بیش از 300 معلم در مکتبخانههای یک شهر مشغول تدریس بودهاند13،حکایت از آن دارد که تعلیم و تربیت در محدودهء خاصی نبوده تا تنها برخی از افرادی که توانایی مالی داشتهاند،معلم استخدام کنند و دولت و نظام اسلامی برای تعلیم و تربیت عمومی برنامهریزی نکرده باشد.دولت اسلامی اضافه بر برنامهریزی و پرداخت حقوق معلمان،به عنوان تشویق آنان،هدایایی از بیت المال به آنها میپرداختند؛مثلا عمر بن عبد العزیز به والی خود در "حمص"نوشت که از محل بیت المال به دانشمندان و معلمان مقرری بدهند تا از تلاوت قرآن،حفظ احادیث و آموزش آنها به دیگران باز نمانند14.
3-باتوجه به این حقیقت که معمولا مردم از تأسیس مدرسه و استخدام معلمان و پرداختن حقوق مستمر به آنها ناتواناند،چگونه میتوان پذیرفت که برای تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان و اکثریت افراد،حکم اوّلی وجود نداشته باشد و صرفا آموزش به فرزندان افراد ثروتمند اختصاص یافته باشد؟!دولت اسلامی در فراهم آوردن محیط آموزشی،تربیت و استخدام معلم وامکانات لازم وظیفه دارد؛گرچه میتوان تمام هزینه یا بخشی از آن را از اولیای توانمند بگیرد و اولیا هم میتوانند معلمان خصوصی برای فرزندان خود استخدام کنند.
بنابراین باتوجه به آنچه خود قابسی بیان کرده است که تعلیم و تربیت دینی از دیدگاه قرآن و سنت امری لازم وضروری است،مسلما وظیفهء اصلی دولت اسلامی اجرای آن است و نمیتوان گفت چنین امر لازم و با اهمیتی ازظایف اوّلی دولت اسلامی به حساب نمیآید.
قابسی پس از بیان مسؤولیت شرعی و اخلاقی پدر نسبت تحصیل فرزند،فروعی را مطرح میکند و میگوید:پدری که توان مالی دارد و برای آموزش فرزندش اقدام نمیکند، آیا از ناحیه حاکم مجبور به اقدام میشودیا نه؟او را باید به زندان ببرند یا شلاق بزنند یا نه؟ وی میگوید:اگر شما به مجبور کردن هم فتوی ندهید،لااقل باید بگویید وی از طرف حاکم به این وظیفه ترغیب بشود و برایش توضیح داده شود که این وظیفه تا حدودی واجب و بیش از حد واجب هم مصداق احسان است و نباید نسبت به فرزندش بخل بورزد و نیز باید وی را متوجه کرد که تخلف از وظیفهء پدری جرم است و شرعا گناه به حساب میآید.
همینروش در مورد وصیّ یا ولیّ که به جای پدر،کودک یتیم را سرپرستی میکند نیز، اعمال میشود.در صورتی که کودک پدر،ولیّ و وصیّ پدر نداشته باشد،چه کسی مسؤولیت تعلیم و تربیت و تحصیل وی را باید به عهده بگیرد.اقوام کودک،حاکم یا مسلمانان؟نظر قابسی این است که اگر خود کودک ثروت داشته یاشد،اقوام یا حاکم از ثروت خود وی خرج تحصیل او را میدهند و اگر آنها نباشند و یا اقدام نکنند،مسلمانان دیگر باید اقدام نمایند.در صورتی که خود کودک مال نداشته باشد و کسی هم برای آموزش رایگان وی اعلام آمادگی نکند،به تربیت وظیفهء اقوام،حاکم و جماعتی از مسلمانان است که به این مهم بپردازند.اما اینکه آنها در چه حد وظیفه دارند؟آیا وظیفهء
آنان فقط خرید کتاب و وسایل آموزشی است یا آنکه معلم گرفتن و پرداخت حق التدریس هم تکلیف است؟اگر آموزش و تحصیل کودک به آن بستگی دارد،این وظیفه برای آنان نیز خواهد بود.
از نظر قابسی،مسؤولیت اصلی تربیت فرزند را نیز پدر ومادر به عهده دارند و آنها باید نقش اوّلی را در تربیت دینی ایفا کنند.آنها نخستین کسانی هستند که روی کودک تأثیر میگذارند؛شخصیتش را پیریزی میکنند؛افکارو عقاید و دین او را میسازند و بهطور کلی،درتربیت صحیح یا انحرافی وی نقش اساسی دارند.
قابسی با تأکید بر اینکه والدین باید فرزندانشان را براساس تعلیمات قرآن و مکتب اسلام تربیت کنند،این حدیث نبوی را نقل میکند که فرمود:«کل مولود یولد علی الفطرة، فأبواه یهودانه او ینصرانه کما تناتج الابل من بهیمة جمعاء...»15.
وی از این حدیث چنین برداشت میکند که فطرت آدمی توحیدی است و وراثت در آن تأثیر منفی ندارد؛ولی با عامل محیطی،بهویژه خانواده تغییر مییابد.والدین در نوع تعلیم و تربیت فرزندانشان مسؤولاند.آنها موظف هستند که با تعلیم وتربیت صحیح،فرزندان خود را متدین به دین فطری اسلام پرورش دهند و بهگونهای عمل نکنند که به ادیان دیگری کشانده شوند.
مسؤولیت معلم
از نظر قابسی،معلم با پذیرفتن آموزش کودکان،نسبت به آنان مسؤولیت پیدامیکند و مشمول حدیث شریف نبوی میگردد که فرمود:«کلکم راع و کل راع مسؤول عن رعیته»،16بنابراین مسؤولیت معلمی،یک تعهد دینی است و معلم با قبول تعلیم و تربیت کودکان،وظیفهء دینی پیدا میکند و باید آنگونه که دین انتظار دارد کودکان را آموزش دهد و به تربیت آنان همت گمارد.او نباید به هیچوجه در ایفای نقش خویش راه تفریط بپیماید؛ بلکه باید تمامی سعی و کوشش خود را بکار گیرد تا آنچه لازم است به آنان آموزش دهد و آنها را براساس دین تربیت کند.
قابسی در تأکید بیشتر بر لزوم ایفای کامل نقش معلمی میگوید:چون بین معلم و اولیا قرارداد بسته میشود معلم نسبت به آموزش و پرورش فرزندان آنها تعهد مینماید، واجب است به این عهد وفا کند؛زیرا این تعهد در«اوفوا با لعقود»داخل است که خداوند به صراحت نسبت به آن دستور داده است.
قابسی مواردی از تعهدها ومسؤولیتهای معلم را به صورت زیر بیان میکند:اومینویسد:از آنجا که دانشآموزان نسبت به معلم حق پیدا میکنند،معلم باید به آنان آموزش کافی بدهد و به وضع درسی آنان،خوب رسیدگی نماید و از آنهابپرسد و ارزیابی به عمل آورد.معلم باید از پذیرفتن دانشآموزان جدید و شرکت دادن آنان در همان کلاس بپرهیزد تا بدین وسیله لطمهای به درس دیگر دانشآموزان وارد نسازد17.
معلم در آموزش دانشآموزان باید عدالت را رعایت نماید.او حق ندارد به دلیل هدیه یا پرداختن حقوق اضافه از سوی بعضی از اولیا به وی فرزندان آنها را مورد توجه بیشتری قرار دهد و آموزش آنان را از نظر کمّی و کیفی نسبت به دیگر دانشآموزان،متمایز سازد؛ زیرا این امر موجب تضییع حقوق دیگر دانشآموزان میشود.
البته آموزش بیشتر به یک یا تعدادی از دانشآموزان بهطور جداگانه و خارج از وقت کلاس،اگر حق دیگران ضایع نشود،اشکالی ندارد؛یعنی اگر از وقت استراحت خود کم کند و به آنها بپردازد.بنابراین جایز نیست در وقت مشترک دانشآموزان،از آموزش یک عده کم کند و به آموزش عدهای دیگر بیفزاید.چنین تصور نشود که چون عدهای از دانشآموزان حقوق زیادتری پرداخت میکنند،معلم حق دارد در وقت مشترک به آنها بیشتر توجه کند؛زیرا در قراردادها،چه آنها که بیشتر میپردازند و چه آنها که کمتر میپردازند میخواهند فرزندشان بهطور کامل آموزش ببیند و به هیچوجه به آموزش کمتر رضایت نمیدهند.البته اگر از ابتدا در متن قرارداد،مقدار و کیفیت آموزش براساس میزان حقوق تعیین شود،معلم میتواند برای هر دسته از دانشآموزان،بر طبق قراردادشان، کلاسهای جداگانه تشکیل دهد.در غیر اینصورت،تفاوت قایل شدن میان دانشآموزان، از حیث کمّیت و کیفیت آموزش،به هیچ عنوان جایز نیست18.
همچنین معلم نباید مسألهای به غیراز آموزش اشتغال پیدا کند یا بهگونهای عمل نماید که وقت دانشآموزان گرفته شود و حق آنان ضایع گردد.درصورتی که بهطور ضرورت، کاری پیش آید که لازم باشد به آن بپردازد؛باید به همان مدت از وقت استراحت خود کم کند و اگر هم نتواند جبران نماید،باید به همان نسبت از حقوق وی کم شود.
قابسی معتقد است معلم میتواند برای مواقعی که کار ضروری پیش آید،مانند بیماری یا مسافرت،البته اگر طولانی مدت نباشد،کسی مانند خود را به جانشینی بگمارد یا یکی از شاگردان ممتاز را در صورتی که بتواند نقش آموزشی و تربیتی داشته باشد،به صورت موقتی برگزیند.
از نظر قابسی کارهایی نظیر شرکت در مراسم ازدواج،شهادت دادن برای کسی، تجارت،تشییع جنازه،عیادت مریض و نظایر آن،جزو کارهای ضروری نیست که معلم مجاز باشد کلاس درس را تعطیل کند؛پرداختن به این نوع کارها در ایام تحصیل
دانشآموزان،با ایفای حق دانشآموزان منافات دارد.وی حتی تأکید میکند در صورتی که برای احقاق حق دیگری لازم باشد که معلم در شهر دیگری به پیش قاضی برود و شهادت بدهد،حق ندارد درس را تعطیل کند،بلکه باید شهادت را به کسی بگوید تا او به قاضی برساند.آن فرد هم موظف است که این کار را قبول نماید و نباید معلم را مجبور سازد تا برای ادای شهادت درس را تعطیل کند19.
معلمی که میداند در طول آموزش،مجبور میشود به مدت طولانی درس را تعطیل کند؛نباید مسؤولیت آموزش کودکان را بپذیرد.اگر هم توانست و پذیرفت و بعد ملزم شد که در مدت طولانی درس راتعطیل کند،باید تعلیم را به دیگری واگذار کند و در اجیر کردن معلم دیگر،با اولیای دانشآموزان مذاکره نماید و توافق آنها را جلب کند.
معلم در ایفای نقش خود باید دانشآموزان را مرحله به مرحله آموزش دهد و تا در مرحلهء پیشین کاملا یادگیری انجام نشده است،مرحلهء بعدی آموزش را آغاز نکند.قابسی این مثال را میزند که تا دانشآموز سورهای را خوب یاد نگرفته و اعراب آن رانشناخته و توانایی و کتابت آن را به نحو مطلوبی پیدا نکرده است،معلم نباید سورهء دیگری را آموزش بدهد؛زیرا یادگیری کامل حق کودک است و کسی حق ندارد او را تا هنگامی که به حقش نرسیده،به مرحلهء دیگری از آموزش بالاتر ببرد.قابسی به همین دلیل نظر سحنون را رد میکند که گفته است پدر یا ولیّ و یا وصیّ اگر از اموال خودشان اجرت معلم را میپردازند، مجازند که اجازه دهند بدون یادگیری کامل،دانشآموز به سورهء دیگر انتقال یابد.وجه نادرستی کلام سحنون این است که دانشآموز نسبت به یادگیری کامل حق پیدا میکند و این که اجرت را چه کسی پرداخت میکند،حق وی را عوض نمینماید.
همچنین معلم در ایفای مسؤولیت خود باید به امور تربیتی دانشآموزان نیز بپردازد و مراقب آنها باشد تا بعضی،بعض دیگر را آزار نرسانند؛به خصوص در سنین نوجوانی که جرأت انجام کارهای خلاف و خطرناک را دارند و موجب اغفال خود و دیگران را فراهم میسازند و به کارهای حرام،فساد و انحراف کشانده میشوند و دیگران را نیز تباه میسازند.
وظیفهء معلم است که اگر خلافی از دانشآموزی سر بزند،او را متوجه اشتباهش بنماید و مؤاخذهاش کند ونگذارد به آن عادت نماید20.
قابسی بهعنوان یک مربی سعی میکند که احساس وظیفه نسبت به امور تربیتی را نیز در معلمان زنده نماید و آنها را ترغیب کند تا در برابر رفتارهای نابهنجاری که در مکتبخانههای قرن چهارم هجری کموبیش رایج بوده است؛بیتفاوت نباشند و وظیفهء خود بدانند که ازکارهایی مانند دزدی،ربا،فسادانگیزی و بزهکاری جلوگیری کنند و بدانند
که بیتفاوتی در این امور،به تکرار و عادی شدن خلاف در میان دانشآموزان منجر میشود و به بیارزشی دین واخلاق میانجامد و در نتیجه،مردان و زنان آیندهء جامعه تبهکار و ناصالح خواهند شد.
توصیهء قابسی به معلمان این است که مراقب باشند تا چنین خلافهایی در محیط مکتبخانهها،اصلا به وجود نیاید و آنجا از هرگونه فساد اخلاقی و ضددینی،پاک بماند و اگر هم احیانا خلافی بروز کرد،بهگونهای با آن و عوامل آن برخورد شود که جرأت بر انجام این نوع کارها از بین برود و دیگر تکرار نشود21.
بنابراین،از نظر قابسی،معلم تنها نسبت به آموزش کودکان مسؤول نیست،بلکه وی مسؤولیت تربیتی آنها را نیز به عهده دارد.
مواد آموزشی
در قرن چهارم هـ.ق.معلمان معمولا در مکتبخانههای عمومی،مواد آموزشی متعددی را تدریس میکردند.قابسی مواد آموزشی را که در عصر خود معمول بوده است،به سه دسته تقسیم میکند.
1-مواد درسی که صبغهء دینی آن قوی است،یا به نحو مؤثری با واجبات عینی مرتبط است به نظر قابسی،در نظام تعلیم و تربیت دینی آموزش اینگونه مواد درسی لازم و ضروری است اینها عبارتند از: الف.آموزش قرآنکه زمینهساز آشنایی با اصول و فروع دین و وظایفی است که انسان را به سعادت جاوید رهنمون میکند.
ب.آموزش اعتقادات و آنچه قلبا باید به آن باور و ایمان داشت.
پ.آموزش احکام و فروع،بهویژه احکام مربوط به نمازهای یومیه
ت.آموزش ادبیات عرب،در حدی که برای قرائت صحیح قرآن و فهمیدن آن لازم است.
ث.آموزش آداب نگارش،اعماز انشا و خطنویسی.
ج.آموزش دعا و توجه به پروردگار.
2-مواددرسی که ارتباط وثیقی با معرفت دینی و التزام عملی به دین ندارد،اگرچه برخی از آنها ممکن است به دلیل نیاز جامعه برای عدهای واجب کفایی باشد؛اما آموزش آن برای همگان ضرورت ندارد،بلکه فضیلت است؛مانند آموزش حساب،سیرهء بزرگان، تاریخ سیاسی عرب،شعر و ادبیات عرب به صورت تخصصی.
3-موادی که کموبیش آموزش آنها رایج است،ولی با تربیت دینی و اخلاقی افراد
منافات دارد؛مانندآموزش سحر،کهانت،واژگانی که فرهنگ بیگانه را در جامعه نشر میدهد،انواع فحشها،حکایات مربوط به تعصبات جاهلی امور حرام مانند غنا.
آموزش اینگونه درسها،به نظر قابسی،جایز نیست و نباید نظام تعلیم و تربیت به سمتی که آثار ضداخلاقی و ضددینی دارد،متمایل گردد.22
روشهای تربیتی
از نظر قابسی،معلم باید همهء توان خود را به کار گیرد تا با اتخاذ روشهای تربیتی صحیح در امر تعلیم و تربیت دانشآموزان موفق شود و آنان را به سوی اهداف آموزشی و پرورشی هدایت کند.
روشهایی که قابسی به آنها توجه کرده و بر آنها تأکید ورزیده است،عبارتنداز: روشهای ایجاد رابطهء عاطفی با کودکان،نظارت و مراقبت وتشویق و تنبیه.
الف.ایجاد رابطهء عاطفی
معلم به جای پدر مهربان کودک به تعلیم تربیت وی میپردازد ومسلم است اگر با او انس بگیرد و به او محبت کند و همانند پدر مهربان،دلسوزی نماید ورفتاری محبتآمیز با او داشته باشد،در دل دانشآموز جا باز میکند ودانشآموز او را دوست میدارد و در این صورت است که در بعد علمی وتربیتی،از معلم بهرهء بهتر و بیشتری میبرد.
قابسی تدبیر حسن و شایستهء معلم را نسبت به دانشآموز در این میبیند که با وی رفیق شود ورابطهء دوستی و عاطفی با او برقرار کند و چهرهء خود را به روی او بجز در موارد صدور کارهای خلاف عمدی-عبوس نکند،بلکه در تدبیر امور آنان همیشه با رفق و رحمت رفتار نماید و خود را مشمول دعای حضرت رسول اکرم-صلی الله علیه و آله وسلم- کند که فرمود:«اللّهم من ولیّ من أمر امتی شیئا فرفق بهم فیه فارفق به»پروردگارا!هرکس که ولایت و تدبیر امری از امور مردم مسلمان را به عهده میگیرد و با آنها به رفق و مهربانی رفتار میکند،با او به مهربانی و رفق رفتار کن.
معلم با اتخاذ این روش،خود را محبوب خدا میسازد همانطور که پیامبر(ص) فرمود:«انّ اللّه یحب الرفق فی الامر کلّ ه،و انّما یرحم اللّه من عباده الرحماء»،خدا دوست دارد که مردم در همهء امورشان بایکدیگر به رفق و مهربانی رفتارکنند.به درستی که خدا رحمت خاص خود را شامل کسانی میکند که نسبت به یکدیگر مهربان و دلسوز باشند.
قابسی به هیچوجه مجاز نمیداند معلم به کارهایی دست بزند که بر این رابطهء عاطفی و رفاقتآمیز ضربه وارد شود؛مانند اینکه-به دلیل کار نادرستی-دانشآموز را از غذا و آب منع کند یا بدون آگاه ساختن و تنبیه دادن به وی،او را برای جرمهایی که مرتکب شده
تأدیب نماید و بلکه بهگونهای به تنبیه بدنی او بپردازد که دانشآموز تصور نماید معلم نه برای تربیت او،بلکه برای تشفی نفس خود او را تنبیه میکند23.
ب.نظارت و مراقبت
معلم باید درامر آموزش و پرورش دانشآموران،به صورت مستمر نظارت داشته باشد تا سعی و کوشش او در تعلیم و تربیت صحیح نتیجهبخش گردد.قابسی نظارت و مراقبت معلم را نسبت به دانشآموزان،در دو بعد آموزشی و تربیتی لازم میداند.
در بعد آموزشی نظارت معلم این است که در طول تدریس،میزان یادگیری دانشآموزان را نسبت به محتوای مواد آموزشی که تدریس کرده است،بسنجد و به آنها تکالیف لازم را بدهد و مراقب باشد تا تکالیف را به نحو احسن انجام دهند.معلم باید بر یادگیری مرحله به مرحلهء دانشآموزان نظارت کند و مراقب باشد تا آنها مهارتهای لازم را به دست آورند؛مثلا بتوانند حروف را خوب بشناسند،قرآن را از روی مصحف نوشته قرائت کنند،زیبا بنویسند قرآن یا بعضی از سورهها را از حفظ بخوانند...ختم قرآن و امتحان از مواد درسی بخش دیگری از نظارت و مراقبت معلم در بعد آموزشی است.قابسی بسیار از این مطلب سخن گفته است که اجرت معلم به میزان آموزش و یادگیری است که انجام میگیرد.روشن است که این امر از طریق نظارت بر یاردگیری دانشآموزان و امتحان و ارزیابی از آنان تشخیص داده میشود24.
در بعد تریت هم،قابسی دامنهء نظارت و مراقبت معلم را بیشمار گسترده میداند.او معتقد است حفظ و حراست از جان دانشآموزان در مکتبخانه وتربیت دینی آنان به عهده معلم است.او باید آنان را از شر و اذیت یکدیگر محافظت کند و نگذارد فسادهای اخلاقی به بار آورند ودیگران را تحتتأثیر قرار دهند.آنها را از کارهای خلاف شرع، مانندربا گرفتن و ربا دادن که در آن عصر در میان کودکان هم رایج بوده است-منع کند و زشتی ونادرستی و آثار نامطلوب این کار را برایشان تشریح نماید و از آنها مراقبت به عمل آورد تا به این نوع کارها آلوده نشوندو اگرهم کسانی مرتکب خلاف شدند،باید تمهیداتی اتخاذ نماید تا آن عمل خلاف را ترک کنند و حتی درصورت لزوم به تنبیه بدنی آنها اقدام ورزد25.
معلم نیز باید بر انجام تکالیف شرعی وآداب و رسوم دینی دانشآموزان نظارت داشته باشد تا آنان نماز را به موقع و درست بخوانند؛بدون وضو قرآن را مس نکنند و احترام قرآن را حفظ کنند؛مسجد را کثیف و آلوده نسازند،نماز جماعت برقرار کنند،حتی اگر کودکان نابالغ امام جماعت را به عهده بگیرند.
تشویق و تنبیه
یکی دیگر از روشهای تربیتی که به نظر قابسی،معلم باید آن را در راستای تعلیم و تربیت صحیح،بهویژه اصلاح رفتار،به کارگیرد،روش تشویق وتنبیه است.
.وی برای تحقق این هدف مینویسد:
1-دانشآموز یا متربی خطاکار را باید به انجام ندادن تکلیف،نقصکار،خطا و اشتباه و زشتی عمل و رفتارش،متوجه ساخت و آگاهیهای لازم را به وی داد تا به وظیفه،حسن عمل به وظیفه وعواقب و آثار کارهای خلافش،دقیقا تنبّه پیدا کند و رفتار نیک را از بد، شرعی و اخلاقی را از غیر آن و...باز شناسد.و این اوّلین مرحلهء برخورد معلم با دانشآموز خطاکار است که بهعنوان یکی از روشهای تربیتی،باید آن را اتخاذ کند26.
2-در صورت تغافل و استمرار خطا باید چهرهء عبوس به خود گرفت و او را با صدای بلند و بدون گفتن فحش و ناسزا مورد سرزنش قرار داد.معلم حق ندارد واژههایی نامناسب، نظیر ای میمون،ای بوزینه را به کار ببرد و به فرزندان مؤمنان جسارت کند.در صورت انجام این عمل،معلم باید استغفار کند.
3-در صورت ادامه،وی را به کیفر و تنبیه بدنی تهدید کند و درآخرین مرحله اگر از خطا دست بر نداشت،به میزان جرم و خطایش از یک ضربه تا سه ضربه تنبیه بدنی میشود،
نتیجهگیری
در بررسی و تبیین آرای تربیتی قابسی،علاوه بر معرفی دومین کتاب تألیف شده در موضوع تعلیم وتربیت در تاریخ اسلام،ارائه دورنمایی از تعلیم وتربیت دینی در قرن چهارم هـ.ق.براساس فقه مالکی،نتایج زیر به دست آمد:
1-آغاز سن تحصیل رسمی،به اقتضای رشد کودک 5 با 6 سالگی است.
2-تحصیل حق همهء افراد،اعماز دختر و پسر،است و هیچکس حق ندارد فردی را از آن محروم سازد.
3-در یادگیری،عوامل محیطی و اجتماعی از عوامل وراثتی مؤثرتر است.
4-هدف تعلیم و تربیت،کاملا جنبهء دینی دارد و در دو بعد اعتقادی و عملی تبیین میشود.
5-معلم باید همهء توان خود را به کار گیرد تادانشآموزان به اهداف موردنظر برسند و برای تحقق این منظور،روشهای ایجاد رابطهء عاطفی و انس،نظارت و مراقبت و تشویق و تنبیه بیشتر مورد تأکید است.
6-مواد درسی به سه دسته تقسیم میشوند:
الف.درسهایی که لازم است دانشآموزان بگذرانند.آنها عبارتند از:آموزش قرآن، اصول و فروع دین و احکام،بویژه آنچه مربوط به نماز است،ادبیات عرب د رحد بهرهبرداری از قرآن،خوشنویسی،کیفیت دعا،ارتباط با خدا وتوجه به او.
ب.درسهایی که یادگیری آنها فضیلت است.آنها عبارتنداز:آموزش حساب،سیرهء بزرگان،تاریخ سیاسی عرب،آشنایی با شعر و ادبیات عرب به صورت کامل.
پ.درسهایی که آموزش آنها برای هرکسی ودر هر شرایطی جایز نیست و آنها عبارتنداز:درسهایی که با دین و اخلاق منافات دارند؛مانندسحر،جادو،کهانت،واژگان بیگانهای که فرهنگ غیردینی را نشر میدهند،انواع فحشها،حکایتهای مربوط به تعصبات جاهلی و چگونگی اعمال حرام نظیر غنا و...
7-تأمین هزینهء تحصیل از وظایف اولیای دانشآموزان است ودر مواردی که آنان نباشند و یا دارایی نداشته باشند،دولت اسلامی عهدهدار این امر خواهد بود.
8-به نظرقابسی،گرچه معمولا میزان کار معلمان براساس قراردادهای مالی است که میان آنان و اولیا منعقد میشود،اما آنان حق ندارند بین دانشآموزان یک کلاس فرق بگذارند واز کمّیت و کیمفیت آموزش بکاهند.البته میتوانند براساس قراردادهای متفاوت، کلاسهای جداگانه تشکیل دهند.
9-معلمان نباید درسی را بپذیرند که از تدریس آن ناتوان هستند و یا وقت تدریس آن را ندارند.
10-معلمان علاوه بر تدریس،نقش مربی را نیز دارند،از اینرو باید دانشآموزان را از فساد و انحراف بازدارند و زمینهء رشد و کمال اخلاقی آنها را فراهم سازند.
منابع
(1)-تاریخ تعلیم و تربیت دراسلام،محمد داغ،رشید اویمن حفظ الرحمن،ترجمهء کوشافر،علی اصغر؛ انتشارات دانشگاه تبریز،1369
(2)-الرسالة المفصلة لا حوال المتعلمین و احکام المعلمین و المتعلمین؛قابسی،علی بن محمد،ط القاهره، ضمیمه التربیة فی الاسلام او التعلیم فی رأی القابسی،الاهوانی 1955 م.
(3)-التربیة و لتعلیم و فی ظل الاسلام،مؤتمر التربیة الاسلامیة،ط بیروت،بیتا
(4)و(5)-منبع شماره 2
(6)و(7)-التربیة فی الاسلام او التعلیم فی رأی القابسی،الاهوانی،احمد فوائد،احیاء الکتب العربیة،القاهره، 1955 م.
(8)-تهذیب التهذیب،عقلانی،احمد بن علی،دار صادر،بیروت،بیتا
(9)-الملل والنحل،شهرستانی،محمد بن عبد الکریم،بیروت،بیتا
(10)-حیاة الصحابه،الکاند هلوی،محمد یوسف،دار الکتاب العربی،بیروت.1412 هـ ق.طبع دوم.
(11)-منبع شماره 8
(12)-المستدرک علی الصحیحین،حاکم نیشابوری،بیروت،بیتا
(13)-تاریخ التربیة الاسلاحیة،احمد شبلی،طبع مصر،1966 م.
(14)-تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی،غنیمه عبد الرحیم،ترجمهء نورالله کسایی،انتشارات دانشگاه تهران،1372
(15)-الصحیح البخاری بخاری،محمد بن اسماعیل،دار احیاء الکتب العربیة،مصر،بیتا
(16)(17)-منبع شماره 2
(18)-منبع شمارهء 6 و 7
(19)-منبع شماره 2
(20)و(21)-منبع شمارهء 6 و 7
(22)و(23)-منبع شمارهء 2
(24)-منبع شمارهء 6 و 7
(25)-منبع شمارهء 2
(26)-منبع شمارهء 6 و 7
(27)-منبع شمارهء 2
برگرفته ازمقاله : آرای تربیتی قابسی متفکر تربیتی اسلام در قرن چهارم هجری- نویسنده: فقیهی،علی نقی
نشریه: علوم تربیتی » تعلیم و تربیت » زمستان 1376 - شماره 52(ص25تا46)