ترجمه بخشی از کتاب تاریخ علماء المستنصریه ناجی معروف محمدرضا سوقندی(2)
بخش دوم
کادراداری یا مدیران مستنصریه
فصل اول
نگاهی به امورمستنصریه وشرایط مدیریت درآن
ازنظراداری ومالی
مصالح مستنصریه رایک مدیر(1) یا والی(2) که ازبین کارمندان عالی رتبه دولت انتخاب می شد را به عهده می گرفت ویک مشرف ویک نویسنده وتعدای مستخدم اورا یاری می کردند.
با دقت نظردرزندگینامه سرپرستانی که به برخی ازاخبار آنان بدان دست یافتیم، روشن می شودکه دربین آنان کسانی بوده اند که دراداره ،ریاست،قضاوت وسرپرستی کارگزاران(3) افرادنامدارومشهوری بوده اند.همچنانکه برخی ازآنان ازجایگاه علمی برجسته ای برخورداربوده اند.(4)
ازبررسی حقوق ودست مزدهای آنان روشن می شودکه آنان ازنظرحقوق ورتبه درحدیک استاددر مستنصریه بوده اند.
وآنان ازشیوخ دارالسنه ودارالقرآن درخودمدرسه مستنصریه ازرفاه بیشتری برخورداربوده اند.
وحال نگاه کن به آنچه صفدی ازابن ساعی نقل کرده است(5) دراین زمینه ازمواردی که متعلق است به ناظری که بدان اشاره کردیم.
و ابن ساعی درآنچه که صاحب کشف الظنون ذکرکرده می گویدوی کتابی را درشروط مستنصریه دریک جلد تالیف نموده وآن را"مفاتیح الجنان ومصابیح الجنان "نامیده است که آن کتاب به دست ما نرسیده داست:
1-تعیین یک ناظردرمستنصریه جهت سرپرستی ومسئولیت نظارت درمصالح ان
2-همرا با ناظرتعیین یک مشرف بروی(6)
3-تعیین یک نفرکاتب همراه با ناظرومشرف
4-ناظر یا والی که مشخص شده مستنصریه درهر روزبیست رطل نان (7)،وپنج رطل گوشت،وخواروباروسبزیجات وحتی چوب را می گرفته است
5-هرماه 12دینارحقوق داشته است
6- مشرف روزانه ده رطل نان وسه رطل گوشت(8) براساس آنچه روایت شده،می گرفته است
7-ووی ماهانه هفت دیناردریافت می نموده است
8-وکاتب درهروز به اندازه مشرف می گرفته است(9)
9-ودر مستنصریه یک معمار،ده فراش ،سه دربان ،دوحمامی،ویک آرایشگر،یک قیم ،یک آشپز،وغلامی برای آشپز،وانبارداروسایل وانباردیوان،یکغلام برای دیوان،یک مزملاتی،یک موذن،ویک نفت آورکه هرکدام مقرری وشهریه خودشان را داشته اند.
"غسانی می گوید :همه این کارهاازابتکارات واقف (ره) بوده است"(10)
10-مستنصرشرط کرده بود که درماه رمضان هرسال برای صاحبان شهریه وحقوق آن را دوبرابر کند(11)
11-همانگونه که شرط کرده بودکه غذادرآشپزخانه پخته شودوبه اندازه کافی برای هرفقیه شاغل درمستنصریه همرا با نان خوب وبا کیفیت برده شود(12)
12-وحقوق ومزایایی قرارداده شده بودکه با آن حصیر،چراغ وروغن چراغ خریداری نمایند.
13-وتعیین شده بودسایه بانی که آب را درتابستان برای انان سردنماید.
14-وبرای همه صاحبان شهریه حمامی بودکه به هنگام نیاز بدان واردمی شدند،ودرآن افرادی بودندکه به آنان خدمت می کردند.(13)
فصل دوم
مدیران وسرپرستان مستنصریه
آنچه مایه تاسف است اینکه در کتابهای عربی خطی دردسترس وچاپ شده اسامی ثبت شده روسای اداری وعلمی درمستنصریه مشاهده ننمودیم.وتمام آنچه بدان دست یافتیم اطلاعاتی اندک وپراکنده ای است که درنسخه های خطی عربی ودربرخی کتاب های قدیمی که به تازگی منتشر شده است ٰپیدانمودیم.
با وجودبررسی های طولانی ومستمرودقیق درباره روسا وناظران ووالیان بیش ازهفت نفر ازناظران رانیافتیمٰ –کسانی که سرپرستی نظارت برامورمستنصریه را دردوره های مختلف زمانی –دراینجا زندگینامه مختصری ازهرکدام را یادآورمی شویم:
1-عبدالرحمن تکریتی متوفی 641ه (1243م)
وی قاضی ابوالنحیب عبدالرحمن بن قاضی تاج الدین یحیی بن ابی القاسم عبدالله بن المفرج ابن درع تغلبی تکریتی نام دارد.(14)
حافظ قرآن بودودرآن یدطولایی داشت.
ونزدپدرش قاضی تاج الدین یحیی که مدرس نظامیه بود،فقه را آموخت (15)وی صاحب تاریخی است که "الاختصاص فی التاریخ الخاص" نام دارد.عبدالرحمن توانست درعلم فقه وواجبات وآداب به جایگاه شایسته ای دست یابد.
ونزدابی الفرج بن کلیب (16) ودیگران تلمذنمود.
ودرکتاب حوادث جامعه (17) آمده است که او به همراه عبدالرحمن بن عبدالسلام بن مغانی مدرس فقه حنفی درمستنصریه جانشینان قاضی القضات ابی المعالی عبدالرحمن بن مقبل استادفقه شافعی درمستنصریه بودند.
وابوصالح جیلی سرپرستی قضات تکریت را به اوسپرد.
ودردیوان وکالت وبه جزآن دریک سری مشاغل خدمت نمود.
ودرشهرسواد(22)نیزاموری راعهده داربود
درروزنهم ماه رجب سال 631ه (1233م) درجایگاه ناظردرامور مستنصریه قرارگرفت.یعنی چهارروزبعدازاینکه مستنصریه افتتاح شد.
وبراین اساس اواولین رئیس بود که در مستنصریه تعیین شدوهمراه با اوشخص عدل(23) یعنی عبدالله بن ثامربه عنوان مشرف وبا آن دوابومنصورفاضل بن محمدشخص عادل دیگر به عنوان کاتب تعیین شدندوهمچنین ابن ابی البدر عادل خزانه دار گردید.وبرای هرکدام ازاینها هدایایی تعیین شد.(24)
2-کمال الدین حموی کشته شده درسال 656ه (1258م)
وشایددومین رئیس درامور مستنصریه چنانکه ابن الفوطی(25) ذکرنموده است کمال الدین ابوالحسن علی بن ابی علی عسکربن ابی نصربن ابراهیم بودکه نزیل بغدادحموی بودسپس به بغدادی تغییر نام یافت.
ودرباره وی گفته شده است "رییس کامل ودانشمندی بودوازهمسایگان ما درمحله خاتونیه(26) خارجه بوده است"
ودرمحضر پدرم درمجلس اوحاضرشدم، درجمع گروهی که کتاب "معجم الدباء " را به روایت مصنف آن یاقوت حموی تلمذ می کردند.ودرآن استادما جلال الدین بن عکبرمراثابت قدم نمودوازکسانی بود که خودش هم درمجلس حاضرمی شد.
استادما تاج الدین درتاریخش می گوید:
کمال الدین درسال 641ه به عنوان مدیردرمدرسه مستنصریه انتخاب شدسپس ناظر شهر حلیه شدپس ازآن درسال 650فرمانده لشکر(27)گردید.
ودراین سمت ها بودتا اینکه در جنگ سال 656 ه به شهادت رسیدویاقوت عتیق پدرش روزی که کمال الدین به دنیا آمدازادشد.
وروشن است که اوتا سال 644ه درامور مستنصریه رئیس بوده است تا هنگامی که علی بن نیار به ریاست رسیده است.(28)
3-علی بن نیارکشته شده درسال 656ه(1258م)
اوبزرگ بزرگان صدرالدین ابوالمظفرعلی بن محمدبن النیاروهمچنین ملقب به شمس الدین بود.
وسومین رئیس در مستنصریه بود.صفدی(29) وابن فوطی وغسانی به برادرش حسین بن محمدبن حسین بن علوان وکالت فرزندان المعتصم م 656ه رانسبت داده اند.
وصدرالدین معلم دوپسرالمستنصر بوده است امیران:ابی احمدعبدااله (المعتصم) و(ابی القاسم عبدالعزیز).
المعتصم قرآن رادرسال 632ه (1234م)زیرنظر او ختم نمودوخلیفه مستنصرلباس زیبای بافته شده (30)وپارچه حریرزربافت (31)ودوهزاردیناربه همراه اسب عربی به اوانعام وهدیه داد.
ودویست دینارنیزبه پسربجه وی هدیه داد.وهدایا ووسایلی راکه چهل ودوکارگرحمل می نمودندبه خانه وی فرستاد.
وهنگامی که پسردومش عبدالعزیزدرسال 643ه قرآن راختم نمود(32)همان هدایارا دوباره به صدرالدین اعطانمود.
وهنگامی که معتصم درسال 640ه (1242م) به خلافت رسیدنه تنها استادش ابن نیارراازیادنبردبلکه اورابه خودنزدیک کردوامورمهمی را به اوسپرد.درروزجمعه ششم شعبان سال 640ه(1242)خلیفه قصد بازدید ازمدرسه مستنصریه نمود وآهنگ آنجا نمودوشیخ شمس الدین علی بن نیاریادشده وی را همراهی می نمودازکتابخانه به دقت بازرسی نمود(33)ونظم وترتیب آنجارا نپسندید.
ودونماینده انتخاب کردتا آنجارا سامان دهندونسبت به آن ها هم بی توجهی کرد(34)وپس درگذشت ابن ناقد درسال 643ه (1245م) وی را به وزارت رساند(35) پس وی برتری جست براساس آنچه ازتصوف بدان عادت کرده بوددرحالی که می گفت:من با خدای خویش عهدکرده ام که جزلباس صوفیه نپوشم وازتن بیرون نکنم آنچه رابدان عادت کرده ام.
پس به اوگفته شد:ما دراین خصوص با توموافقیم از این جهت که مردم درتاریخ بگویند شخصی که به ما وابسته است با وجوداینکه اورابه وزارت فراخواندیم وی ازتغییر لباس خودوشیوه زندگی خوداری نمودوماخواسته وی را اجابت نمودیم (پذیرفتیم که با همان لباس باشد)پس وی گفت:اینکه مردم درتاریخ بگویند شخصی از صوفیه که به اوگمان نیکوبودواو را برای وزارت فرخواندندواو خودداری کرد از آن بهتراست.
سپس جایگاه وکرسی مشایخ را دربغدادبه اوتفویض کردند(36) وهمچنین کاروانسرای مادرخلیفه ناصر(37)زمردخاتون رابه وی دادند ورا خلعت دادندوکرسی کاروان سرای مرزبانیه (38) نیز به وی داده شد.سپس معتصم کتابداری کتابخانه شخصی خودرا به وی دادودستورداد تا به آنجا رفت وآمد کندوهمراه وی باشد(39).ودرسال 644ه(1246م)به ریاست امورمستنصریه بازگشت(40)ودراین مقام بود تا سال 646ه (1248م)زمانی که ابن فوطی(41)از رییس دیگری که به زودی نام او می آید راعنوان می کند.ودرسال 644ه همچنین به ریاست طبق انتخاب شد درحالی که اوضاع زمین ها وزراعت دگرگون شده بودومحصولات آن کاهش یافته بود(42).
وطبق:آن چه ازغذاها درمیهمان خانه هامی آورند.صفی الدین عبدالمومن در مراصدالاطلاع(43) می گوید:امام مستنصربرای او نهری از دجله خارج نمودوآن را وقف میهمانخانه ای نمود که برای دادن افطاری به نیازمندان درماه مبارک رمضان در محال بغداد ساخته بود.
قبل از ابن نیار"نجم الدین محمدبن طراح" سرپرستی این طبق را عهده داربودودرسال 644ه(1246م) برکنارشدوناظراوهم برکنارشد.وابن نیار به داشتن منشی(کاتب) وجانشین رییس و ناظران(44قانع بود.وقتی که امور طبق به ابن نیار برگشت درآمدوحاصل آن فراوان شدوکما ل محمدبن ابی فضل، فقیه در مستنصریه اورا به ابیاتی مدح گفته است که مولف حوادث الجامعه(45) ان را ذکر نموده است .ازآن ابیات است:
به وی یک میهمان خانه یا طبق خالی رادادند پس اودرآن طلای سرخ قرارداد.
ودرسال 646ه ابن نیارهمراه با خلیفه المستعصم به واسط(46) سفرنمودوچندروزی درآنجا بودوسپس به بغداد بازگشتند.
ودرماه ربیع الول سال 648 ه قاضی"ابوالمظفرعبدالله بن عباس رشیدی"(47) خطیب واسط که به جای قاضی شمس الدین علی بن محمدنسابه خطیب جامع قصرتعیین شده بودبه ملاقات ابن نیار آمد.پس او با خوشرویی وکرامت با اوملاقات کرد وبه این دوبیت به اوتبریک وتهنیت گفت:
وامروز ولایت (48)را به تو تبریک می گویم
همانا او ازجاهای دور به سوی تو آمده است
به تواین ولایت ازروی آرزو داده نشد
ودل توبدان مشغول نبودوتوآن را طلب نکردی
همانگونه که یکی ازفقیهان در مستنصریه خطیب برکنارشده رامذمت نمودوبا ابیاتی که آن را درکتاب الحوادث الجامعه می بینیم ،هجوکرده است(49)
واز آن است:
بگوبه خطیبی که اظهاربزرگی می کند از شرافتی که گذشته
واظهارخوشبختی می کند ازتلاشی که به پایان رسیده
همانا خطابه همانند خلافت تقسیم شده
ونمی باشد به جزبرای عبدالله
ودرتلخیص مجمع الاداب آمده است اینکه مجدالدین محمدبن عبیدالله ...الکوفی صدرجهان بوداوازبزرگان عراق وازیاران اختصاصی شیخ صدرالین ابن نیاربود(50)
وابن طقطقی می گوید:"وبعضی از اهالی بغداد گفتند: هماناشیخ صدرالدین ابن نیار شیخ خلیفه گفت:برحسب عادت به کتابخانه داخل شدمٰ ودر حالی که در دستار من نامه هایی زیادی ازگروهی از مراجعان ونیازمندان بود .دستار را رها کردم وبرای برخی اموربرخاستم وهنگامی که به کتابخانه برگشتم نا مه هارا ازدستار درآوردم تا درآن دقت کنم وموارد مهم آن را پیش اندازم .پس همه آن هارا دیدم در حالی همراه باامضاءخلیفه مبنی بر موافقت با درخواست شان بود.پس دانستم که خلیفه هنگام بیرون رفتن من ازآنجا به مخزن آمده ودستار ونا مه های آن رادیده است. پس آن را بازنموده وهمه آنها را دستورداده وامضاء نموده است(51)"
وابن طقطقی همچنین می گوید:همانا این خزانه شامل دومخزن بود:اولی به شیخ صدرالدین علی بن نیارداده شده بود.
ودومی را مستعصم در آخرین روزهای زندگی راه اندازی نموده وکتاب های نفیس را بدانجا منتقل نموده بود.
وکلیدهای آن را نیزبه صفی الدین عبدالومن بن فاخرارموی یکی ازفقهای مستصریه داده بود.(52)
ازآثاربه جا مانده از شیخ الشیوخ آنگونه که ابن فوطی ذکرکرده است دارالقرآنی (52") است که وی دربغداد راه اندازی نمود.
ودرسال 656ه زندگی شیخ الشیوخ به دست هولاکو به پایان رسیدوهولاکواووبرادرزاده اش را به قتل رساند.شرف الدین عبدالله ازجمله کسانی بودکه مغول فرمان قتل شان راازبزرگان وسرشناسان بغداد صادرکردٰ.همچنین عموهای خلیفه وخانواده او وکسانی که در دارالصخرودارالشجره اردارالخلافه بودندةیکی پس ازدیگری فراخوانده می شدندپس خارج می شدمردبا فرزندانش وکنیزان پس به سوی مقبره آمدند"وقتی که این صحنه رادیدندپس جنگیدند وهمه کشته شدند"(53)
4-عمادالدین نیلی متوفی سال 646ه(1248م)
اوابوالمعالی یحیی بن مرتضی بن یوسف نیلی (54)وسپس حلی بود.ازریاست درمیانه سال 631ه (1233م) برکنارشدوقوام الدین علی بن غزاله مدائنی (55)به جای اورییس شد.
وتاج الدین ابن ساعی درتاریخش(56) ازاویادکرده و میگوید:
اورییس حله بودوهنگامی که کمال الدین محمدبن حسین (57)رییس کوفه عزل شد منصب وی به مناصب عمادالدین در سال 642ه اضافه شد(ومتوجه وی گردید).ودرکتاب حوادث الجامعه (58) آمده است هنگامی که مستنصر درسال 640ه درگذشت ابن مرتضی را به ریاست حله برگزید... وبرای اوخلعت فرستاده شدوابن ساعی (59)همچنین درباره اوگفت:وهنگامی که شایستگی اوروشن شد درشعبان سال 43 به عنوان صدر(60)و رییس مخزن تعیین شد ودرخانه وزیرمویدالدین ابی طالب بن علقمی (61) وزیر به وی خلعت عطاکرد وشمشیری طلاکوب را بروی حمایل کردندوصدارت کوفه وحله را به نام وی نامیدند. ودرحوادث جامعه امده است(62) :اوسواربرمرکب به سوی خزانه حرکت کردودرباب حرم فرود آمدوبرزمین بوسه زدوپای برهنه داخل شدو نامه ای تشکرآمیزبه خلیفه نوشت (63) ودرابتدای نامه این فرموده خداوندمتعال را آورد:"این ازفضل پروردگارمن است برای اینکه مرا بیازماید که شکرگزارخواهم بودویا کفران نعمت خواهم کردووهرکس شکرنعمت کندپس بدرستیکه برای خودش شاکربوده است".وسپس ازریاست خزانه درسال 47 عزل گردیدوبه ریاست مدرسه مستنصریه انتخاب شد(64)
5-کمال الدین عبادی عرقوفی متوفی سال 685ه (1286م)
ابوالحسن علی بن محمودبن مظفر مقیم بغداد بود.ابن فوطی (66)گفت:
ازبزرگان صدوردر بغداد بودوکارهای بزرگ به انجام رسانید،وسرپرستی مستنصریه ونظارت برآن را عهده داربود.وسمت های گوناگونی را پی در پی گذارانید وازخاندان معروف به نیابت وولایت است .نسب اوبه عرب می رسدوازپدرش برای ما نقل شده است:قاضی منعم نجم الدین،واستاد ما عادل رشیدالدین محمدبن ابی القاسم مقری ،واستاد ما تاج الدین ابی علی فریثی(67) واستاد ما رشیدالدین ابیاتی را انشاء کرد وسرود:
ما می گوییم ولی کجایند کسانی که بفهمند وبدانندآیات را درحالی که مبهم هستند
ونیست قیاس کننده امور وتدبیرکننده آن موفق نیست برای کاری که دراودوراندیشی لازم است
ودرشب پنچ شنبه 25 ذی قعده ازسال 685 ه درگذشت ودرخانه اش دفن شد":
اخبار روسای مستنصریه مدت زیادی که حدود یک چهارم قرن می باشد یعنی ازوفات کمال الدین عقرقوفی درسال 685 ه تا ولایت سنجرمتوفی سال 715ه قطع گردید.
وما چیزی نداریم که به سال ولایت سنجر به عنوان مدیرمستنصریه اشاره نمایدولی بی تردید او درسال 688ه یعنی بعداز سه سال از وفات کمال الدین عقرقوقی وارد بغداد شد(68)
6-سنجربغدادی
متوفی سال 715ه.(1315م)
ابن حجر عسقلانی(69) گفته است که سنجر بغدادی پزشک سرپرست مستنصریه شدواو پزشکی ماهر درحرفه پزشکی بودوهمزمان مدیرامور مستنصریه بود ودرحالی که پزشک درمدرسه طب آنجا بود.
ابن فوطی گفته است:اوبه تدریس پزشکی وتالیف کتاب درآن رشته می پرداخت.(70)
7-عزالدین هاشمی متوفی سال 715ه(1315م)
واما هفتمین مدیر همانا او ابوالفضل محمدبن جلال الدین ٰمحمدبن فخرالدین عبدالله بن نقیب نقباء ،مجدالدین ابی القاسم هبه الله عبدالله المنصوری الهاشمی البغدادی المعدل مدیر مدرسه مستنصریه بود که نسبش به ابی جعفر منصور خلیفه عباسی می رسد.
ابن فوطی درباره اودر مجمع الاداب می گوید(71):"ازخاندان معروف به دادگری وریاست وشکوه بود"
سپس می گوید:تعدادی ازپدران وعموها وفرزندان ایشان رابه اقتضای ترتیب این کتاب بیان نمودم.وعزالدین مذکورواسطه پیوند آنهاست.
وی عهده دارکارها شد ومن طریقه اورا وروش وی را پسندیدم ونیابت امور مدرسه نظامیه را بر عهده گرفت وبه بهترین شیوه آن را به انجام رساند.ودراین زمان امور مدرسه مستنصریه را درسال 712 به عهده گرفت وبه خوبی اداره نمود."
ودراجازه ابن صیقل جزری درباره وی آمده است:سید عزالدین محمدبن عبدالله بن منصوری ونام وی درمقامات زینیه در رواق مستنصریه سال 676ه شنیده شده است.
وازمشهورترین اجدادش مجدالدین ابوالقاسم عدل خطیب متوفی درسال 635ه می باشد.ابن فوطی درباره وی می گوید:نقیب نقبا وخطیب خطبا...اوازعلم وادب سرشاروخطبه هارا به بهترین شیوه ایراد می نموددارای لهجه ای فصیح وبرپادارنده دلایل بود..یگانه عصر خوددرعلم وتقوا وقرائت بود.
مستنصردرسال 630اورا رییس هاشمیان نمودولباس حریر طلا دوزی شده را بروی پوشیدوشمشیری طلاکوب را بروی آویخت واسبی راکه لگام طلایی داشت به اوداد وبه اوهزاردینار انعام داد.وازممالیک ترک سه نفر رابرای خدمت به وی داد.وهنگامی که درگذشت درسکوی امام احمدبن حنبل وی را دفن شد(72).
ودر عسجدالمسبوک می گوید(73):درحوادث سال 630ه ابوالقاسم هبه الله بن عبدالله منصوری نائب عباسیان شد.وی خوانده شد به دیوان وزارت پس پیاده بر حسب عادتش حاضرشدوپس بلسی اطلسی طلا دوز وهمچنین یک زره وعمامه ای طلایی به وی دادندوشمشیری طلاکوب ویک عبا به وی هدیه دادند.قسمتی از عهدنامه وی درمجلس وزیر در حضورهمه صاحبان مناسب خوانده شد وبه وی عطا گردید.وبراسب عربی که برخی ازافراد دیوان وبزرگان آماده کرده بودند سوارشدو500دیناربه وی اعطا شد.
واوازبزرگان عدالت وخطیبان ومشایخ صاحبان طریقت وسخن گویان به زبان اهل حقیقت بود.
وی نیازمندان را همیشه دوست می داشت ونفس خودرا به سختی می انداخت .ومدام درگردش وروزه داری بودواز دنیا دوری می گزیدوهنگامی که این سمت به او پیشنهاد شد برای امتثال امر خلیفه پذیرفت وبرای انجام وظیفه بدان شتاب کرد.
فصل سوم
کارمندان اداری
والی یاناظر درامورمستنصریه را یک نفرمشرف یاری می کردواوهمانند مراقب یا حسابرس مالی بودوهمچنین یک نفرکاتب ویک نفرازکارکنان باسابقه پیشکسوت یاری می کرد.
وروشن می شودکه مشرف وکاتب وخازن ازافرادعادل بودند.
درکتاب الحوادث الجامعه آمده است که اولین مشرف عبدااله بن ثامربودوقرارمی گرفت ازنظررتبه تعیین شده بودبه عنوان مشرف براولین ناظازناظران مستنصریه واوهمان ابونجیب تکریتی بود.واویکی از افرادعادل بغدادبود.
واما کاتب پس اوابومنصورفاضل بن محمدبودوتعیین شده بودکاتب همراه با ناظرابی نجیب تکریتی همچنین.وهمانگونه که مولف الحوادث الجامعه می گویدیکی از افرادعادل بغدادبود.
واما خزانه داراوابن ابی بدربودواو یکی ازافرادعادل بغدادبودکه
ونسبتش به صحابه پیامبر(ص)عماریاسرعنسی می رسید.
اموال صامت علاوه برلباس هاو
- اما کارکنان دیگرما آنان را نمی شناسیم مگریکی ازفراشان به نام عبدالله بن سلیمان خمرتاش ووی درسال 643(75) فراش درمستنصریه بوده است وویکیانساخین بوده به قلم نسخ،وکتاب الروایتین والوجهین ابیعلی الفرائ حنبلی متوفی در20ماه مبارک رمضان سال 458ه.رانسخه برداری کرده است.
درالعسجدالمسبوک و...تعدادزیادی ازکارکنان دراداره مستنصریه به جزناظرووالی وشرفین ونویسندگان که ازآنها نام بردیم آمده است ازجمله آنها:
معمارومشرف
ده فراش
سه دربان
وحمامی
وآرایشگر
وقیم(دلاک)
آشپز
کمک آشپز
وانباردار
ومسئول بایگانی
وغلامان دیوان
وموذن
ونفت کش
وکتابدارمخزن کتابخانه
ومشرف برآن
وحمل کننده برای کتابهاوکتابدار
ومرتب برای هرطائفه وامام وداعی ساعات را بیان می کرد
ومسئول آب انبار
و...
وبرای همه اینها نان وماهانه مقررشده بود.ودرتجارب السلف (77) هندوشاه صاحبی نخجوانی امده است که درمستنصریه هشت فراش بودکه نوبت کارخدمت رسانی چندنفردربانو چهارخادم برای هرمدرس وداعی وقاری.(77)
فصل چهارم
ناظران بر موقوفات مستنصریه
مسلمانان موقوفات زیادی را برای مکان های تدریس وعلم آموزی مختلف مانند مسجدها ومدرسه ها ودارالقرآن ها ودارالحدیث ها وکاروانسراها ومشاهد(آرامگاه شهیدان) (78)ومقبره ها وکتابخانه ها وقف می نمودند.
و برای تداوم آن ها وانفاق برکسانی که برای حفظ دین تلاش می نمودند ونگهداری اهل علم از دانشجویان واستادان وبزرگان وکمک به پارسایان وفاصله گرفتگان ازدنیا به سوی پروردگارووکسانی که پیگیر شئوون این افراد بودندوبرای کمک به فقرا ونیازمندان اموال زیادی را وقف کردند.
وقف های مسلمانان فقط به انسان وامورخیریه خلاصه نمی شد بلکه برخی ازاموال خودرا برای حیوانات وپرندگان وحتی برای خروس وقف می کردند.
پس صفدی نقل کرده است که علم الدین دوادار متوفی سال 699ه ملقب به ستوری اولین کسی بود که با لباس خانه بعد از ینکه بغداد گرفته شده بودحرکت کرد وسلطان حسام الدین لاجین اورا دراداره عمارت جامع ابن طولون گماشت (79) و کارها را اوبه تفویض نمودوموقوفات را احیا کرد ودر آن درس هایی برای فقه وحدیث وپزشکی برقرار ساخت وهمچنین برای خروسی که در حیاط جامع ودرمکان مخصوص بدان بود موقوفه ای قرار دادوگمان کرد که خروس برای تعیین دوزما ن (نماز ) است وبرای بیدار نمودن موذنین درسحرهامی باشد.ضمن این وقتی نویسندگان وقف نامه را بر سلطان خواندندازکاری که بدان تکیه نموده بودند درشگفت شد تا اینکه به پایان وقف نامه وآوردن نام خروس رسیداز آن خوشش نیامدوگفت:این را قسمت را پاک کنید تا مردم بر ما نخندند.(80)
مردان وزنان درتمام نقاط جهان اسلام برای مدرسه ها وکاروانسراهاوصوفیه وافراد با تقوا وعبادت کنندگان و مردان وزنان با تقواوپارسایان وزاهدان وحتی بیوه زنان وغیر از آنان ازنزدیکان مانند خانواده وبردگان آزاد شده وبیماران وهمسایگان وغیراز آنها موقوفات زیادی داشتندتا جایی که در بین زنان عالمه مسلمان تعداد زیادی ازکسانی که مدرسه هایی را بنیان گذاری نموده ویا متولی اداره کاروانسراها بودندوزنانی که به وعظ وفتوی وبه صدور اجازه های علمی وقف اموال مبادرت می نمودند.
همانگونه که دربین مردان نیز تعداد زیادی از دانشمندان را می بینیم که کتاب هایشان را وقف دانشگاهها وکتابخانه های مدارس می نمودند
وقتی که کتابخانه های شخصی دارای صدها هزار کتاب می باشد(84)چه فکر می کنی درباره کتابخانه های پایتخت ها ی بزرگ ومدرسه های بزرگی که خلفاء وپادشاهان وامیران ایجادنمودند(85)وبرای اداره وادامه ورشد وتوسعه آن اموال زیادی وروستاها وزمین های فراوانی را برای آن وقف می نمودند.
از امور ضروری این موقوفات که وقف کنندگان از زنان ومردان وقف می نموداداره آن هابود وبدین جهت ناظرانی تعیین شدند(86) کسانی که به آنان صدورگفته می شد ومفرد آن صدر می باشدو یک مشرف ویک کاتب نیز اورایاری می کردند
غسانی می گویدکه:"برای( مستنصریه)به قدری مال وقف شد که امکان شمارش آن نیست ووقفیات عظیمی برای آنجا وقف شد"(86".)
ذهبی(87) وغیر ازاو اوقاف مستنصریه اززمین هاوروستاهارا بیان نموده اند.بسیاری از تاریخ نگاران می گویند"ارزش ریالی آنچه وقف شده( برای مستنصریه)برابر بودبا هزارهزاردینار" وواردات آن بالغ بر هفتادهزارمثقال طلا در سال بود(88)
صدور ومتولیان
ما نمی توانیم بین کسی که مسئولیت نظارت عمومی اوقاف وکسی که مسئولیت اوقاف مدارس را داشته است فرقی بگذاریم :
افزون براین که قاضی القضات به مثابه وزیردادگستری امروز،متولی نظارت برتمام اوقاف عمومی بودوبدین خاطرسرپرستان موقوفات را تعیین می نمود.همانگونه که انتصاب وبرکناری مدیران موقوفات در مدارس را منصوب یا برکنار می کرد.
ومدیریت وموقوفات مدارس وکاروان سراها وبرخی دانشگاهها با اوبود.
چنانکه برای قبرستان رصافه مدیرمخصوی بود که موقوفات آن را اداره می نمود.وبرای قاضی القضات خانه ای بودکه درآن ساکن بود که به دارالوقف مشهوربود(88")
ودربین استادان مستنصریه کسانی بودند که سمت قاضی القضات را عهده داربودندمانندمحمودزنجانی شافعی وهمچنین عبدالرحمن بن مقبل واسطی شافعی وعبدالرحمن بن مغانی حنفی .
وابن فضلان شافعی یکی ازاستادان مستنصریه بودکه نظارت بر وقفیات نظامیه راعهده دار بودوهنگامی که قاضی القضاتی رادرزمان خلافت ناصرعهده داربودوی نظارت بردیوان حسبه وموقوفات عمومی ومدرسه ها وکاروانسراهارا تا وفات خلیفه ناصردرسال 622ه را نیزبه عهده داشت.(89)
ما درادامه تعدای از صدور ووالیان وناظران ومشرفین موقوفات عمومی را بیان می کنیم.
وبی تردیدتعدادی ازآنها موقوفات مستنصریه را که خلیفه المستنصربرای آنجا وقف نموده بودرا عهده داربودند.
1-عمربن عبدالعزیز
واومحب الدین عمربن عبدالعزیزبن دلف بود. واوفرزندکوچک شیخ عبدالعزیزبن دلف نسخه برداروکتابدارکتابخانه مستنصریه بودکه جانشین پدرش دردیوان ترکات شده بود تا هنگامی که ازخلیفه المستنصر خواست به او اجازه اقامت در کاروان سرای حریم را بدهدتا فقط به عبادت بپردازد.وهنگامی که در دیوان قرارگرفت شیوه پدرش را ادامه داد.وروشن می شود که او ناظر اصلی موقوفات عمومی بودبراساس آن چه ابن فوطی (90)در شرح زندگی فخرالدین عراقی- کسی که سرپرست ناظران موقوفات عمومی بود-برمحب الدین مذکوربیان نموده است(91)
2-صفی الدین ارموی بغدادی (91")
613ه-18/2/693ه
وی ازفقهای شافعی در مستنصریه وازبزرگان خوشنویسی وخوانندگی درزمان خلافت مستنصر ومستعصم بود.از کشته شدن به دست هولاکو دربغداد با نزدیک شدن به وی ودادن هدایای نفیس به او ویارانش وبرپا نمودن جلسات خوانندگی با گروههای مختلف وزنان مشهورخواننده دربغدادمانند"لحاظ" و"صبا" رهایی یافت.
صاحب مسالک الابصار گوید:نظارت برتمام اوقاف عراق را هولاکو به وی تفویض نمود.سپس خواجه نصیرالدین طوسی همراه با جوینی نظارت وقف را به هفتاد هزار دینار رائج ازاو خریدندودرزمان نبودن وی(پس ازاو) برپیشوایان وصاحبان اوقاف روشن شد که وی برخلاف سرپرستان بعد ازخود فردی نیکوکار بوده است(91"").
3-نصیرالدین طوسی
واوهمان ابوجعفراست.اووپسرش فخرالدین احمدناظران بر مدارس واوقاف بغداد ازجمله مستنصریه بودندونصیرالدین طوسی درسال 672ه دربغداد وفات یافت.
ووی درسال 622ه برای بررسی دقیق احوال ونظارت براوقاف به مستنصریه آمد.و برای بررسی دقیق اوقاف وپیگیری وضعیت غذاونان فقها واستادان وصوفیه دربغداد اقامت گزیدوشهریه های ماهیانه ها را حلال نمودویک سری مقرراتی را درموقوفات که نابسامان بودوضع کردوآن (مقررات )رااصلاح نمود.(92)
4-شهاب الدین علی بن عبدالله
عمادالدین عمر قزوینی وی را در سال 656ه به عنوان ناظراصلی موقوفات تعیین نمودواورا مسئول بازسازی جامع خلیفه نمود که مغولان آن را به آتش کشیده بودند.ودرسال 670ه مسئولیت یا سرپرستی بازسازی گلدسته عمارت جامع خلیفه را عهده دارشد.وی دراواخر شعبان همان سال توانست این کا را با موفقیت به انجام برساندودر ماه رمضان پس از آنکه مردم ازخواندن نماز تراویح فارغ شده بودنداز بالا به پایین سقوط کرد (بالای گلدسته )وهیچ کس ازافرادی که در آنجا بودند وی را یاری نکرد.(93)
5-شمس الدین حمید خراسانی
وی ناظر اصلی موقوفات در سال 668 ه بودودر حوادث الجامعه درمورد اونوشته شده که وی عمل دولاب را درمدرسه مستنصریه که آب را ازدجله می گرفتند وازآنجا به نهرهایی که به آب انبار اصلی می ریختند وازآنجا به وسیله لوله هایی زیرزمینی به برکه ای که در صحن مدرسه بود منتقل می شد وازانجا به آب انباردیگری که روبروی ایوان ساعات دربیرون مدرسه ساخته شده بود می ریخت.واوکسی بود که صحن آنجارا با هموارنمودن (ویکسان نمودن) وودیوارش رابا کاه مالی (کاه گل )بازسازی نمود .(94)
6-صدرالدین طوسی
ابن شاکرکتبی وابن تغری بردی وصفدی گفته اند:اینکه اوبعد ازپدرش بیشتر سمت های اورا عهده دارشدوهنگا می که ازدنیا رفت برادرش اصیل الدین مناصب را برعهده گرفت.وهمراه با سلطان غازان به شام رفت ودراوقاف شام حکم هایی داد وبرخی از آنهاگرفت وهمراه با غازان بازگشت.ونیابت بغداد را عهده دارشدپس بدرفتاری کردوبرکنارشدواموالش مصادره شدوخاروزارگشت وبه صورتی نامیمون ازدنیا رفت.
وصاحب حوادث الجامعه ازاو یادکرده ومی گوید:ودرسال 687ه دست صدرالدین وبرادرش وفرزندان نصیرالدین طوسی ازنظارت موقوفات عراق کوتاه شد.واین امور به حاکمان بغداد بازگشت .سپس دوباره امور به آنان در سال 688ه برگشت(95).
7-ابن محفوظ
واوناظر به نیابت از نصیرالدین طوسی ناظر موقوفات بود.وابن فوطی ازاویاد کرده ومی گوید:عزالدوله عبدالله بن هبه الله بن احمدبغدادی کاتب""نظارت بروقف را به نیابت ازمولانا نصیرالدین ابی جعفرطوسی " عهده دارشد.وی فردی توانا وبا کفایت وبادرایت بود. ووقتی نظارت برخزانه مستنصریه به من سپرده شدوبه بغداد آمدم پس او مرا موردلطف وانعام قرارداد وبرای شهریه برقرار نمود وبرای اواشعاری سرودم که بیت اول آن عبارت است:
وقفیات مردم محفوظ ماند با همت صدربن محفوظ(96)
8-فخرالدین طوسی
وآشکار می گردد که وی لقب مجدالدین نیز داشته است همانگونه که روشن می شودکه اوامور موقوفات سرزمین های مختلف را عهده داربود(97) ودر دوران ولایتش درسال 683ه ووی سهمیه دیوان ها در موقوفات عمومی را حذف نمودوبرای صاحبان آن اموال فراوان اختصاص داد.وابن فوطی گفته است: عزالدین تماجی ترکمانی متوفی سال 674ه"وی توجه خاصی به ناظران بغداد داشت وهمیشه به نزد نواب موقوفات رفت وآمدمینمود. .ومجدالدین ابوالقاسم احمدبن مولانا نصیرالدین برای او دروقف حقوقی را تعیین نمود که به اوبدهند "(98)
وروشن می شود که اوفقیهان رادرمستنصریه تعیین می نمود وآنان را پایدار می نمود.وازکسانی که وی اوراپایدارنموده مجدالدین مراغی خراسانی نوه ابن فوطی می باشد.وابن فوطی می گوید"وی راخواجه فخرالدین احمدبن نصیرالدین به عنوان فقیه درمستنصریه پایدارنمود"(99)
9-جمال الدین دستجردی
ابن فوطی اورا نامیده است"صاحب سعید جمال الدین علی بن محمددستجردانی (100)ودرحوادث الجامعه دستجردی نامیده شده است.(101)
ودرباره او درآن درحوا دث سال 683 ه آمده است اینکه فقهای مستنصریه برعلیه جمال الدین دستجردی نا ظر موقوفات جمع شدندوازوی نالیدند وسخنان زشتی به اوگفتند وبرخی ازوی حمایت کردند ازجمله شیخ ظهیرالدین بخاری استاد وازدست آنان اوراآزاد نمودند پس این خبر به حاکمان رسیدوی را برکنارنمودندسپس بازگشت وسپس دوباره برکنارکرد"(102).
وآشکار می گردد دلیل شورش فقهای مستنصریه برعلیه دستجردانی آن است که وی به ایشان گفته است"هرکس باید با نان خالی راضی باشد وبدانید به جزنان خالی نزد مانیست" همانگونه که آن درفوات الافیات آمده است(103)
ودراین باره گفت:علی بن عبدالعزیزبن علی بن جابر شاعرفقیه نکته سنج تقی الدین ابن مغربی بغدادی متوفی سال 684ه دربغداد مستنصریه وفقهای آن رااینگونه وصف می نماید:
هرگزنیست مدرسه هایی وکسی که بدان مثال زده شود
خارشدبعدازآن عظمت وشرافت مستنصریه
قطعةای ازطلا بوددرزمانی که کودک بودم وامروز درم ناسره وسکه ناخالص گشته است.
نخل توپیرنمیشود که تا خرمای تازه آن ازبین برود
ونمی مانددربوستان توومحله قراح به جزسختی وپوست درخت خرما
گفتم بیت ظریفی برای کسی که بودوبفدادیان بودند وهرمعنی ظریف ازظریف سرچشمه می گیرد وآغازمیشود
وجمال الدین دستجردانی ولایت عراق را عهده دارشد وبسیار کشتار(104)وخونریزی به راه انداخت وتا جایی که سلطان غازان اورا به جاسوسی بر علیه خودش وهمکاری با دیگران متهم ساخت و وبا واسطه درسال 696ه دستور به قتلش داد(105)وصدرالدین خالدی را به جای وی نشاند.
10-شمس الدین سکورجی
اوهمان شمس الدین محمدترکستانی است.سلطان "کیخاتو" وی را به عنوان والی عراق تعیین نمود ووقتی درسال 693ه واردبغداد شدعدل واحسان را آشکارنمودودرامورمردم دقت نظر داشت وآن هارا به بهترین شیوه ها اداره می کرد.وبروقفیات نظارت می کرد وبراساس شرایط واقفین عمل می نمود.واخبار وماهیانه ها را برای آنان توضیح می داد(106) ودرسال 694 ه سکورجی بعدازکشته شدن سلطان "کیخاتو" دستگیر شدوبه نزد سلطان "بایدو" آورده شد.واووپدرش وبرادرش وعمویش واهل بیت ویارانش واموالش به تمامی گرفته شدوهرچه درخانه هاشان بود و"بایدو"دستورکسورجی را صادرکردپس کشته شدواعضای اوتکه تکه شدوسراوودستانش به بغدادآورده شدوهمه آن ها ازپل آویزان شد.
11-زین الدین خالدی
زین الدین محمدخالدی که قاضی القضات بود درسال 693ه به بغداد رسیدٰوعهده دار موقوفات و ماترک مردم وزمین هاوسرانه ها(جزیه) شد(106") جزاینکه شمس الدین سکورجی برای جزقضاوت وامورحسبه قرارنداده بودوتا آخرسال حکومت کردوبه اردو(106"") بازگشت ویکی ازیارانش جانشین اودر منصبش گردید(107)
12-رضی الدین بن سعد
بعدازجمال الدین دستجردی نظارت عمومی وقفیات را عهده دارشدوهنوز به امور وقف نپرداخته بودکه جمال الدین بازگردانده شد وبعد ازاو به فخرالدین احمدبن خواجه نصیرالدین طوسی رسیدو امور وقفیات همه سرزمین ها به اوبازگردانده شد وتعیین نمود(108) علی مجدالدین اسماعیل بن الیاس را ناظرموقوفات به جای جمال الدین دستجردی وعلی(109) عزالدین به عنوان نائب او تعیین شد.
13-مجدالدین اسماعیل بن الیاس
آشکار می گردد که وی اسماعیل بن الیاس بن احمدبغدادی متوفی سال 710ه بوده است.وابن رجب وابن رافع وابن شهبه فرزندش یوسف بیان می کنندکه اودانشمند،فقیه ،وصاحب فتواواستاد علم اصول وپزشک ودانشیار درمستنصریه بوده است (110).
14-قتلغ قیا
به امیر عادل توصیف شده است واوکسی است که نظارت اوقاف به اوبازگشت(111).
15-ابن نیاراسدی
عزالدین ابوالمکارم حسین بن کمال الدین محمدبن عبیدالله بغدادی ابن نیار پزشک ادیب وناظر موقوفات عراق بود.ودانشیار شافعی در مستنصریه بود(112)
روشی نیکوداشت وامیر "قتلغ قیا"اورا به عنوان ناظراوقاف تعیین نمودودر آن شیوه ای پسندیده بکارگرفت.
ابن فوطی می گوید: قبل از واقعه دردناکی که همه مردم رافراگرفت به سرپرستی جمال الدین عبدالله ابن عاقولی وطلب یاری ازاوووی می بخشید وسختی ها را برطرف می نمودودربرطرف ساختن بدهی ها(113) پیشی می گرفت.وابن عاقولی مرا ازآنچه داشتم عزل نمودو رفتن به نزد وی را ترک کردم واین درسال 712ه بود
16-ابن عاقولی
جمال الدین عبدالله بن محمدبن علی عاقولی .ودرسال 712ه امر وقف به وی رسیدوابن فوطی وی را ذم نموده است زیرا وی از موقوفاتی که در اختیارش بود عزل نمودوی در جامع عاقولیه دفن گردید(115)
17-رکن الدین علوی
ابن فوطی نام وی رادرشرح حال عزالدین حسین بن علی خوارزمی تاجر(116) آورده وگفت:عزالدین میوه های باغ دیباجی که ازموقوفات رباط کاتبه بود راخریداری نمود.(117) وزمانی که ابن عاقولی سرپرستی می کرد ومن میوه هارا ازو به صورت سلف خریداری نمودم قیمت آن رابرای زحماتی که تولیت اصلی با رکن الدین علوی بودپس عزالدین دراین درخواستش به خوبی ومحترمانه برخوردنمود(118)...
18-محمدبن یحیی بن فضلان
وی نیز امرنظارت بر موقوفات را برعهده داشت(مراجعه شودبه شرح حال اودرمدار س شافعی)
19-عبدالرحمن بن مقبل واسطی
وی نیز درتمامی مدارس وربا طها وموقوفات آن ناظربود(مراجعه شود به شرح زندگی وی در مدارس شافعی ها ودر عسجدالمسبوک.ضفحه 159.)
وازکسانی که اداره وقف را به نیابت ازدیگری عهده داربودند:
20-عزالدین محدبن شمام
درحوادث سال 683ه آمده است که فخرالدین احمد بن نصیرطوسی تعیین نمود علی مجدالدین اسماعیل بن الیاس رابه عنوان ناظرموقوفات به جای جمال الدین دستجردی وعلی تعیین نمود عزالدین محمدبن شمام را نائباو درآن (119)
ودرحوادث جامعه آمده است که عزالدین بن شمام درسال 694ه تعیین نمودناظری برای دو نهرعیسی وملک:وعزالدین حاکم ورییس حقیقی بوددرزمان دستجردانی هنگامی که تعیین شد برادرش عماالدین نائب ازطرف او(120).
وازمشرفین که ناظران موقوفات بودند:
21-فخرالدین عراقی متوفی سال 650ه (121)
22-شحنه الوقوف :علاء الدین جاجرمی
روشن می شود که برای موقوفات نگهبان وپاسبان یا حاکمی بوده است که به اوشحنه موقوفات می گویند.(122)
پس ابن فوطی یکی از آنهارا بیان نموده ومی گوید:علاء الدین محمدبن سعدالدین ابی سعدبن علاء الدین محمدجاجرمی نگهبان موقوفات.:
ازفرزندان صدور وبزرگان بود.وی ازطرف عزالدین دلقندی به عنوان حاکم به بغداد آمد درحالی که نگهبان موقوفات بغدادبودودر ذی حجه سال 715ه همراه با آقا وسرورما طاهرجلال الدین ابی القاسم احمدبن فقیه فخرالدین ابی علی یحیی –که خداوند اوراپیروز گرداند-به بغداد آمد.
پی نوشت های بخش دوم
1-الغسانی درالعسجدالمسبوک درحوادث سال 631ه .صفحه 149.
-2-الغسانی درالعسجدالمسبوک درحوادث سال 631ه .صفحه 149.
4-ابن فوطی ج 4 صفحه 182 .
5-الغسانی درالعسجدالمسبوک درحوادث سال 631ه .صفحه 149.
8-الغسانی درالعسجدالمسبوک درحوادث سال 631ه .صفحه 149.
9-الغسانی درالعسجدالمسبوک درحوادث سال 631ه .صفحه 149.
15-تلخیص مجمع الاداب ج 5 ص 165 .
17-ص 170
18-قاضی القضات به منزله وزیردادگستری امروز می باشد.
19-الحوادث الجامعه ص 72.
20-ابوصالح جیلی حنبلی شیخ حنبلی ها وقاضی القضات دربغداد.
21-دیوانی که نظارت می کندبراموال خلیفه
22-السواد:وآن سوادعراق است
23-العدل:المزکی وجمع آن عدول است.
24--الحوادث الجامعه ص ص 59.
25-مجمع الاداب ج5 ص 227 ترجه آن ص 456.
26-حوادث الجامعه ص 224.
27-العارض مانند فرمانده کل
28-الحوادث الجامعه ص ص205.
29-الوافی ج 11 ورقه 110
30-ثوب مصمت:رنگش با رنگ دیگر نمی امیزد
31-بقیار
32-الحوادث الجامعه ص 32و71و89
33-اعتبریعنی بررسی دقیق وتفتیش
34-الحوادث الجامعه ص 170-171
35-ابن ناقد:نصیرالدین ابوالازهراحمدبن ناقد
36-وضیفه مهم آن نظارت برکاروانسرا وخانقاهها بود
37-همسرخلیفه المستضئی
38-الحوادث الجامعه ص 284و287.
39-الحوادث الجامعه ص 163.
40-الحوادث الجامعه ص 210
41-تلخیص مجمع الاداب ج4 ص 96
42-الحوادث الجامعه ص 211
43-ج2 ص 427ماده عکبرا چاپ بریل
44-الحوادث الجامعه ص 211
45-الحوادث الجامعه ص 211
46-الحوادث الجامعه ص 225.
47-درتلخیص معجم الالقاب "کمال الدین ابومحمدعبدالله بن عباس بن حیدره الرشیده العباسی الواسطی خطیب"
48-الحوادث الجامعه ص 251
49-الحوادث الجامعه ص 251
50-ابن فوطی ج 5صفحه 237 .
51-الفخری ص296
52-الفخری ص295
52"تلخیص مجمع الاداب ج 4ص 298
53-الحوادث ص 328
54- منسوب به نیل است.
55-الحوادث الجامعه ص 53
56-تلخیص مجمع الاداب ج4 ورقه 96
57-ر.ج به ابن فوطی ج 5 ص504
58-الحوادث الجامعه ص 168.
59-تلخیص مجمع الاداب ورقه 96
60-الحوادث الجامعه ص دراخبارسال 643ه
61-ابن علقمی
62-الحوادث الجامعه ص ص203
63- کتاب های انهاء یعنی کتابهایی که نویسندگان
64- تلخیص ج4 ص 96
65-منسوب به عقرقوف
66-تلخیص ج5ص 321-232
67-منسوب به فریث ازروستاهای واسط
68-تلخیص ج5 ص 172-171
69-الدررالکامنه ج2ص173
70-تلخیص ج5 ص 307
71-ج4 ص 74
72- مراجعه شودبه ابن فوطی ج5ص 267
73-ص 147
74-الحوادث الجامعه ص ص59
75-فهرست مخطوطات الجامعه العربیه المجلدالول ص 326
76-ورقه 149
77-ص 347
79-الشد:اداره نمودن
80-الوافی ج8 ص 193
81-شفاء الغرام والدررالکامنه والمشتبه
82-الیونینی 1.:30
83-4.:275
84-رج به الوافی 12ص 44
85- المستنصر 80هزارجلدکتاب اهدا کرد
86-الوافی 1:ص166
86"-العسجدالمسبوک ص:148
87-الاعلام ص157.
88-دول السلام ج2 ص103
88"- العسجدالمسبوک ص: 152و193
89-تلخیص مجمع الاداب ج 5 ص 420.
90-تلخیص مجمع الاداب ج 4ص 179
91-رج به تاریخ علماء ص173-174 چاپ اول
91"-ر.ج به ترجمه
91""-الموسیقی العراقیه ص26
92-الحوادث الجامعه ص 350و375
93-الحوادث الجامعه ص 333و371
94-الحوادث الجامعه ص 365.
95-الحوادث الجامعه ص 456.
96-تلخیص مجمع الاداب ج 4ص 185 .
97-الحوادث الجامعه ص 443.
98-تلخیص مجمع الاداب ج 4 ص ق 1 .
99-تلخیص مجمع الاداب ج5 ص 204 .
100-تلخیص مجمع الاداب ج 4ص 88 .
101-ص44
102-الحوادث الجامعه ص443
103-ابن شاکرکتبی 2:.113
104-الحوادث الجامعه ص 481و484
105-الحوادث الجامعه ص 492
106-الحوادث الجامعه ص 475
107-الحوادث الجامعه ص 478.
108-و109-عین علی به معنی رتب ونصب
110-رج به ترجمه در دانشیاران شافعی
111-ابن فوطی ج 5 صفحه 35 .ترجمه ص 56.
112-رج به ترجمه در دانشیاران شافعی
113-گرفتن اموال به صورت قرضی
114-ابن فوطی ج 4: صفحه .138-139.
115-رج به ترجمه در دانشیاران شافعی
116-ج 4ص 125
117- هی شهده دختر ابری فقیه بغدادی
118-ابن فوطی ج 4 صفحه 12 .
119-الحوادث الجامعه ص 443.
120-رج به ترجمه در فقهای حنفی
121-الحوادث الجامعه ص 482.
122-تلخیص مجمع الاداب ج 4 ص 108
بخش سوم
مدرسه فقه مستنصریه
فصل اول
پیش گفتار ی درباره مدرسه فقه
برای ما بعدازپژِوهش وکاوش مشخص شدکه مستنصریه به عنوان بزرگ ترین دانشگاه شامل دانشکده ها وشیخ نشین هامی شده است مانند گروههای علمی مختلفی که امروزدردانشگاهها وجوددارد یا دارای دانشکده هایی بودکه هردانشگاه از آن دانشکده هاتشکیل می شود وبسیاری از این مدرسه ها وگروههای علمی ساختما نهای مختص به خود داشتند.همانگونه که برخی دارای سالن هاوروافق هایی اختصاصی برای تدریس داشتندو خا نه هایی برای سکونت دانشجویان داشتند(خوابگاه).ودر این کتاب ما بزودی برای هر مدرسه یا مشیخه یک باب وبخش ویژه ای مشخص خواهیم کرد وقبل از سایر مدارس از مدرسه فقه مستنصریه آغاز می نماییم.
زیراگروه فقه بزرگترازسایرگروههای علمی دراین دانشگاه بوده است.
وپیش از آنکه درباره مدرسه فقه ودانشمندان آن بحث نماییمٰ لازم است نکاتی را یادآور شویم:
همانا مدرسه مستنصریه اولین دانشگاه عراق بلکه نخستین دانشگاه اسلامی در جهان اسلام بودکه درآن مذاهب چهارگانه را دریک جاجمع نموده بودکه به آن عنوان مستنصریه اطلاق می شدهمانگونه که ما درابتدای کتاب بدان اشاره نمودیم.
بی تردیدجمع مذاهب چهارگانه فقهی در یک مکان همانند مستنصریه متفاوت ازسایر دانشگاههانشانه روشنی بروسعت آزادی اندیشه و وپژوهش وآسان گیری دانشمندان درآن زمان است.چنانکه نشانه آن است که شخص مستنصرذاتا بالاتر از گرایش های طایفه ای وامیال ومذاهب گوناگون می باشدووی نسبت به مذهب خاصی تعصب نداشته است.
وآشکار می شود که اندیشه گردآوری مذاهب چهارگانه در مدرسه واحددرسایر زمینه ها نیز شکل گرفته بودمانندمدارس شعروتصنیفات .به عنوان مثال ازآن جمله است:اینکه حسین بن یوسف دجیلی بغدادی متوفی سال 732ه قصیده "الکافیه"را درواجبات براساس مذاهب چهارگانه به نظم درآورد که تعداد ابیات آن قصیده به 243 بیت می رسید.
وارآن جمله شافع بن عمر جیلی دانشیار حنبلی هادر مستنصریه متوفی سال 741ه کتابی رادر بزرگداشت وفضایل صاحبان مذاهب چهارگانه تالیف کرد وآن را"زبده الاخبارفی مناقب الائمه الربعه الاخبار" نامید.
ومستنصر در مدرسه اش ترتیبی اتخاز کرد"کارهایی که به دلجویی وتوجه وی به احوال اهل دانش وپژوهش دلالت می کندوهمچنین وی دغدغه واندیشه راحتی آنان ورفع مشکلاتشان راداشت واین موضوع نزد آنکه دیده وشنیده است معروف است.(1)"
واین سوای آن چیزهایی است که به عنوان صله وبخشش وکمک به دانشمندان ،پارسایان وادیبان وبقیه گروهها اعطا می نمود.(2)درحدی که مستنصریه در عراق یکی از پربارترین دانشگاههابود آنگونه که نوه ابن جوزی می گوید"مانند جامع دمشق ٰوقبه الصخره درشام"(3).
ما می توانیم این حقایق رادر آزادیی که علما وفقهادرپژوهش هاوموضوعاتی که تدریس می کردندودر پیروان مذاهب آنها دریابیم و همچنین دراصراری که برنظریات شان داشتندودربسیاری موارد هیچ گونه توجهی به حکومت نداشتند درحالی که حکومت آنان را تاییدمی نمودویاری می کردودرهمه چیزیا آنان بودوبرای آنان تمام ضروریات را ازخوردنی ونوشیدنی ومستمری وحقوق وتامین کتاب و..را فراهم می نمود.به گونه ای که آنان دررفاه بوده ودارای کرامت واحترام وحرمت بودند همانند احترامی که دانشمندان غربی امروز ازآن برخوردارند.خلفا وپادشاهان وامیران به سوی آنان می رفتندولی هیچکدام ازآنان به سوی ایشان نمی رفتند.
وازآنچه دلالت می کند به عنایت بسیار وویژه مسلمانان به دانش فقه گفته شهاب وزیر(4) است" اگررگ عمرسرخسی زده شودبه جای خون ازرگ اوفقه جاری می شود".وی به سوی عراق حرکت کردودشمنی ها دیدوبا آنان به مناظره پرداخت وآشکارشد سخن اوبرایشان.
ودروافی(5) آمده است اینکه ابی لیلی :"فقیه ترین مردم دنیا بود"
ودربسیاری از منابع عربی رقم های زیادی ازدانشجویان وجود دارد کسانی که در درس استادان بزرگ حاضر می شدند که به نظر ماازروی مبالغه وغلو بوده است پس صفدی بیان نموده است (6) حسن بن عیسی که همان ابوعلی نیشابوری متوفی سال 240ه بوده است درمجلس خودش درباب طاق دوازده هزارنفر نسخه نویس بوده است.وازمواردی که مورخان برای دلالت براهتمام به فقه برآ> رفته اند آن چیزی است که صفدی نقل می کند(7)
همچنین از داوودبن علی ظاهری متوفی سال 270ه گفت:که ریاست علم دربغداد به اوختم شده است.گفته شده که درمجلس خودش با عبایی سبزرنگ حاضرمی شده است.
و در معجم البلدان آمده است (8) اینکه ابا حامداسفراینی دردرسش 700فقیه حاضر می شدندودرالعواصم القواصم (8")اینکه دردرس غزالی 400عمامه به سرحاضر می شده اندومستنصریه تعدادزیادی ازاستادان بزرگ ازفقهاکه با بحث ها وتالیفاتشان وجلسات علمی به فقه خدمت نموده اند را درخودداشته است.
فصل دوم
ربع های مدرسه فقه
شایسته است که بگوییم مدرسه فقه ازمهم ترین بخش های علمی مدرسه مستنصریه بوده است.تا به امروز همچنان بخش های زیادی ازآن تا به امروز وجود دارد. ازجمله ایوانها ٰاتاق هاٰ واتاقک هاٰ ورواق ها وتزئینات زیبای آن .
واین مدرسه همانگونه که گفته شداز چهار ربع یعنی به تعداد مذاهب چهارگانه تشکیل شده بود.این قسمت های چهارگانه همانگونه که درکتاب حوادث جامعه امده است بین اهل مذاهب مذکور تقسیم می شد(9)
"پس قسمت راست قبله به مذهب شافعی داده شدٰقسمت دوم سمت چپ قبله به حنفیان ٰقسمت سوم سمت راست داخلی به حنبلی هاوقسمت چهارم داخلی سمت چپ به مالکیان داده شد"یا اینکه شافعی ها ربع جنوب غربی را که مشرف برنهربودازسمت جامع آصفیهٰ گرفتندٰ(10)وآن قسمتی بود که در سمت راست جامع مستنصریه بودودرآن قهوه خانه ال ممییز بود.(11)
وحنفی ها ربع جنوب شرقی راازسمتجامع خفافین فعلی گرفتند(12)یا آن قسمتی که درسمت راست جامع مستنصریه واقع شده است وآن هم چنین ونیز بر نهر مشرف است.
اما ربع شمال غربی درکناربازارهرج ازسمت جامع آصفیه به حنابله داده شد.وربع مالکی ها درقسمت شمال شرقی از سمت جامع خفافین فعلی بودیعنی قسمت چپ آن داخل دردرب اصلی ورودی مستنصریه که درضلع شمالی ان قرارداشت (13).امروزه آن دروسط بازارهرج است(14)بازاربزرگی که به نام بازار سلحدارشناخته می شودوحکومت تمام آن را درسال .1974م خراب کرد تا آثار مستنصریه راآشکارکند.
آنچه قابل توجه است اینکه هرکدام از ربع هایی که بدان اشاره شد از دوطبقه تشکیل شده است وهرربعی دارای راه پله ها ونردبان هایی مخصوص به خود می باشد که ازان به طبقه بالا وسقف مدرسه راه داشت.
ودرطبقه دوم از هرربع یک رواقی قرارداشت که اکثر آن درربع حنفی هابود
وهمچنین نصف آن درربع مالکی ها وحنبلی ها.جزاینکه اکثرآنها درربع شافعی ها تمام می شد ختم می شد.
مدیریت آثارعمومی ومیراث فرهنگی کوشش نموده است اینکه بازسازی کند این قسمت رواق را در ربع های چهارگانه وآن را به حالت اصلی برگرداند.
درهریک ازاین ربع ها یک سری اتاقهایی داشت برای دانشجویان که همین تعداد بالای آن قرارداشت ولی به اندازه اتافق های پایین نبود (15)واین مدرسه هانگونه که ابن واصل گفته است دارای طاق ها وپنجره هایی بودکه مشرف بر دجله بودکه فقها ازانجا کشتی های ایستاده یا درحال حرکت وبالا وپایین شدن آنرا مشاهده می کردند.
وبزرگترین مدرسه ای که دربغداد بود مدرسه نظامیه بود.....وتناسبی بین آن مدرسه و مدرسه مستنصریه نه در صورت وظاهر نه بلندی ونه تمیزی ونیکویی نبود.صورت ظاهری
مدیریت میراث فرهنگی توانست برخی ازاین طاقها وپنجره های زیباودارای نقش ونگارمشرف برنهررا درربع شافعیه رابازسازی نماید.
بعضی ازایوان ها درمستنصریه تا امروز پا برجاست واز ان جمله دوایوان بزرگی است که تا امروزازبین نرفته ودردوضلع شرقی وغربی وبا نقش ونگارهای آجری بسیاردلنشین وجود دارد.(19)
ارتفاع ایوان ها کمی بزرگترازدو طبقه ها بودوبردرب مدرسه ایوان بزرگی تزیین شده که دروسط ضلع شمالی قرارگرفته و آن به ارتفاع وبلندی دوایوان یادشده قراردارد.
وروبروی این در ب پایه بزرگی است که تماما مانند شکل وصورت ایوان های یادشده است.
ودردوطرف این دو پایه ٰ دوپایه بزرگ دیگری وجودداشت به جز سقف های پایه هایی سه گانه ای که ازبین رفته است.
واین موضوع درنظر من مسجدجامع مدرسه را تشکیل می داده است همانگونه که این موضوع را دربخش خاص آورده ام.ومشاهده می شودکه ایوان وسطی مسجدجامع که بین ضلع شمالی دانشگاه ودرجهت قبله ومشرف بر دجله قرار داشت کاملا مقابل ایوان درب اصلی قرارداشت .همانگونه که دوایوانی که درضلع شرقی وغربی بودند مقابل هم قرارگرفته بودند.وآن دو پایه ای که دردوطرف پایه بزرگی که درمسجدجامع بودمقابل آن دوپایه تزیین شده بودکه دردوطرف ایوان درب اصلی بر اساس تناظر قرارداشتندزیرا تناظرازجمله شرایط فن معماری قدیم نزد مسلمانان بود.
ازآنچه گذشت در می یابیم که درمدرسه فقه چهارایوان روبروی هم مشرف بر میدان مدرسه جودداشته است .
واینجا مشکلی وجود دارد که خلاصه ان این است:
آیااین ایوان ها همان بوده است که تاریخ نگاران گفته اند وآیابرای تدریس بوده است؟
درآن استادان مذاهب چهارگانه می نشستندودرجانب چپ وراست آنها دانشورانی بودن که در سهای ایشان برای دانشجویان تکرار می کردند.
ودرهرایوان یک مسجد وگنبد چوبیس کوچکی قرار داشت که درآن استاد برصندلی بزرگی می نشست وبرای هریک ازاستادان همانگونه که ابن واصل در مفرج الکروب وصدیقی درعیون الاخبار می گوید:یک تکیه گاه بوده که استاد تکیه می کرده است.یا همانگونه که ابن بطوطه (17) جهانگرد مغربی هنگامی که درسال 727ه (1326م)مستنصریه را می بیند وچگونگی تدریس درآن را وصف می نمایداینگونه می گوید"همانا درآن مذاهب چهارگانه است برای هرمذهب یک ایوان درمسجداست ومکانی برای تدریس وجود داردومکانی برای نشستن استاددرگنبد چوبی کوجکی که بر روی اوصندلی بزرگی است که واستاد با آرامش ووقاربرآن می نشینددرحالی که لباس سیاه برتن وعمامه برسر داردودر جانب راست وچپ اودانشیاران قراردارندکه آنچه اواملا می نماید را تکرار می کنند.وترتیب هرکدام ازمجالس به همین منوال می باشد.پس اگر اینگونه بوده بعید می دانیم که تدریس ایوان درب اصلی جریان داشته باشد زیرا آنجا برای رفت وآمدبوده است.چنانکه بعید می دانیم که تدریس در ایوان جامع میانی باشد.
وچه بساکه این ایوان ها در دوطرف مساجد به علاوه دوایوان شرقی وغربی برای تدریس به کار می رفته است.
وبنابراین ممکن است که بگوییم تدریس در ایوان های روبروی هم یا تودرتو. Cruciformeنبوده است همانگونه که نظربرشام van Berschem.(18)وسایر دانشمندان براین است.
وایوان های مدرسه مستنصریه مانند ایوان های مدرسه سلطان حسن (19)در قاهره که تا امروز باقی است نبوده است.وآن عبارت است از میدان روباز که دراطراف آن چهارایوان تودرتو قرار دارد آن چیزی که درمدارس چهارگانه برای تدریس مذاهب چهارگانه فقهی شناخته می شود.وبراین اساس می توانیم بگوییم اینکه در مستنصریه دوایوان بزرگ بوده است وچهارایوان نبوده است .
زیرا مشکلی که بدان الان اشاره کردیم با ردیگر خودش را نشان می دهد زمانی که ما بگوییم تدریس در این ایوان ها جاری بوده است زیرا درایوان های مذکوره نمی تواند مسجد باشدبا توجه به وجود مسجد جامع در خودمستنصریه که مورخان مور اعتماد نقل نموده اند.مگراینکه ازمسجد مکان سجده را اراده کنیم .ویاد اور شویم که ازجهت دیگر نیز تدریس دراین ایوان ها ممکن نیست مگر درغیر فصل زمستان .
افزون براین یک ایوان نمی تواند شصت ودو دانشجورادرخود جای دهدواین همان عددی است که واقف برای هرگروهی ازطایفه های مذاهب چهارگانه شرط نموده است.
وبراین اساس ما ترجیح می دهیم که بگوییم تدریس در زمستان در سالن های بزرگی که درضلع شرقی مدرسه تاکنون باقی است جریان داشته است.چه بسا درفصل های دیگرتدریس درایوان های مذکور بوده است.
وبرای ما اثبات شده است که برخی ازاین سالن ها محلی برای نگهداری کتابها وتدریس حدیث بوده است .وما می توانیم استدلال کنیم بر اینکه راه پله کوچکی که تا امروز موجوداست وازطریق آن می توان به یکی از سالن های بزرگ بالا رفت. وآن نردبانی است که خلیفه مستنصر ازطریق آن به یک ایوان اختصاصی می رفت .ایوانی که برای شنیدن درس محیی الدین ابن جوزی حنبلی برای او آماده شده بود.
ابن رجب در پاورقی طبقاتش این مقصوره یا پنجره راذکر نموده است.وآشکار می کند که اوپنجره مذکور رادرزمانی که دربغداد بوده است دیده به استناد این سخنش:"وبرای مستنصر پنجره ای بودکه برایوان حنبلی ها باز می شدبرای اینکه درس آنان رابشنودنه درس دیگران را واثر آن پابرجاست."(20)
وبعد ازاین ها می توانیم بگوییم:
1-همانا تعداد ایوان ها در یک مدرسه به صورت عام به تعداد مذاهبی که در آن تدریس می شودهیج ربطی ندارد
2-اینکه مدرسه ای که مذاهب چهارگانه در آن تدریس می شده است دارای چهرایوان بوده است مانند مدرسه سلطان حسن درقاهره. وگاهی دارای دوایوان بوده است مانند مدرسه مستنصریه دربغداد.ومدرسه ملک منصوردرمکه.وگاهی فقط یک ایوان داشته است مانند مدرسه منصوریه درمصر.همانگونه که ایوان های چهارگانه درگوشه ای از گوشه ها بوده است مانند زاویه زین الدین یوسف بن عدی که درزمان ملک منصورلاجین درسال 697ه بناشدو آن تا امروز موجود می باشد(20").
3-همانا وجودیک ایوان یا دوایوان یا ایوان های متعدد دریک مدرسه برسبک معماری دلالت می کندیا شیوه فنی درمعماری عربی است که خلاقیت ونوآوری وگوناگونی و فنون مهندس مسلمان برای زیبایی مدارس وقصرهاوزینت دادن به آنها راآشکارمی سازد.
فصل سوم
برنامه مدرسه فقه
اصول وقواعد ونظام اموزشی مدرسه فقه
الف-تعیین استادان وعنایت به آنان:
بسیاری ازمورخان قرن هفتم هجری وبعد ازآن شرایطی را که خلیفه مستنصر برای استادان فقه ودستیاران آنها-کسانی که آنچه را استادان به دانشجویان می گفتند برای آنان تکرار می نمودند-وفقهایی که براساس مذاهب چهارگانه تدریس می نمودند شرط کرده بودرابیان نموده اند.
جزاینکه ما به هیچ یک از شروط علمی که رعایت آن لازم بوده است وجریان داشته آگاهی نیافتیم.ولی ما می توانیم این موارد را ازدانشمندان بزرگ وپیشوایان وکسانی که برای مناصب تعیین شده بودن پی ببریم.
کسانی که اهل پزوهش بودندوازنظر علمی صاحب رتبه بودند یا کسانی که برای فتواصدارت داشتندیاامرقضاوت را عهده داربودندیاکسانی که دربغداد یا عراق یا تمام دنیا براساس بیان مورخان علم بدانان ختم می شد.
وروشن می شود که تعیین استادان بعد ازامضاء-شبیه احکام اداری یا دستورات کشوری امروزی-صورت می پذیرفت.(21)سپس لباس استادی دروزارتخانه به وی اعطا می شدوسپس درمدرسه فقه با آن لباس حاضر می شدند وصاحب دیوان وهمراه اوسرپرستان وپرده داران ودربان ورییس وبزرگان وپیک وهمه ارباب مناصب برای احترام به آن استادوعنایت به وی حاضر می شدند.سپس وی درجایگاه تدریس می نشست وخظبه می خواندودراولین درس اوپیشوایان وفقهاوبزرگان حاضر می شدندونشانی مخصوص بر عمامه اوبود(22) وهنگا می که ازتدریس برکنار می شد بدون آن نشان به سوی خانه خود می رفت.
ب- شرایط مدرسه فقه:
غسانی وصفدی ازابن یساعی نقل کرده اندهمانگونه که ابن فوطی واربلی(23) بیان کرده اند اینکه خلیفه المستنصربالله درمدرسه فقه که اکنون گفتیم این موارد را شرط نموده بود:
1- اینکه برای هریک ازطایفه های چهارگانه یک استاد داشته باشند
2- برای هریک از استادان چهاردستیارباشد(24)
3- برای هریک از استادان در روز بیست رطل نان ٰپنج رطل گوشت همراه با سبزیجات ونیازها ی آشپزی باشد.
4- به هراستاددرماه 12دینارپرداخت شود.
واین غیر از آن چیزی بود که به استادان از خلعت ها ی گوناگون ومستمری که به آنان پرداخت می شد.
و درحوادث جامعه آمده است(25) که مستنصر بالله برای سراج الدین شارمساحی در هرماه رجب یکصددینار قرارداده بود و صفدی نقل می کند که سلطان غازان برای زین الدین آمدی سیصد درهم درهرماه تعیین نموده بود.(26)