باسمه تعالی
سیدعزالدین سوغندی ازنیشابورتا آمل- بخش اول
محمدرضا سوقندی
اشاره
حدود 19سال پیش درسال 1376 بودکه برای برگزاری برنامه ای ادبی آقای سید حسین مرعشی یکی ازشاعران رفسنجان تماس گرفت، قرار بودکه به دعوت ما به مشهد بیاید ودرمراسم شرکت نماید، قبل ازخداحافظی فامیل مراپرسیدگفتم: سوقندی گفت :پس شما هم فامیل استاد میرقوام الدین مرعشی بنیان گذار خاندن مرعشی هستید یعنی سید عزالدین سوغندی. بعدازاین تماس بودکه همواره درجستجوی اطلاعاتی ازسیدعزالدین بودم وبا مطالعه آثارومنابع مطالب پراکنده وبسیاری جمع آوری نمودم تا درفرصت مناسب حداقل درقالب مقاله ای منتشرنمایم. بعدها هم که خبر درگذشت مرحوم سیدحسین مرعشی را شنیدم دیدم درمعرفی خود نیزبه اجدادخویش وسیدقوام الدین اشاره نموده است.
غالب آثاری که به تاریخچه قیام سربداران ومرعشیان مازندران وپرداخته اند هرجا ازشیخ حسن جوری وسیدقوام الدین سخن گفته اند نامی ازسید به اجمال یا تفصیل ذکرنموده اند. همه درنام سیدعزالدین اجماع داشته اما فامیل وی راسوگندی،سوغندی،سوقندی به کاربرده اند.البته کاربرداشتباه موغندی وسمرقندی دربرخی نوشته های معاصراشتباهات نویسندگان می باشد نه مورخان.درآثارقدیم سوگندی درمجمع السعدین وسوغندی درسایرآمده است وسوقندی در چاپ های اخیرونوشته ها ومقالات معاصربه کاررفته است ومشهورترین وپرکاربردترین آن سیدعزالدین سوغندی است که با نام روستای سوقند در جغرافیای حافظ ابرو که به نام سوغند ذکرشده است مطابقت دارد.اگرچه نام روستای سوقنددرمنابع فارسی وعربی به شکل دیگری به کاررفته است که درجای خودبدان خواهیم پرداخت.
اماسیدعزالدین چه کسی است؟محل تولیدوموطن اوکجاست ؟اندیشه ها وافکاراوچه بوده است ؟چه زمانی وچگونه ودرکجادرگذشته است؟ودرنهایت مدفن وی کجاست؟امیدوارم بتوانم در این مجموعه گفتارها، بدین سوالات پاسخ دهم .دراین بخش سعی نموده ام که ازمنابع دست اول ،خلاصه ای ازاقوال درباره سیدعزالدین را با کمترین اضافات وتغییرات نقل نمایم ودر بخش های بعدی به بررسی ونقدوتحلیل آن بپردازم.
سیدعزالدین وسربداران
برای شناخت شخصیت واندیشه های سیدعزالدین بایستی اورادرجریان شکل گیری قیام سربداران ازیک سو وتاثیرسربداران درشکل گیری حکومت مرعشیان درطبرستان ومازندران ازسوی دیگر جستجونمود.
در آخرین سال هاى حکومت ابوسعید در خراسان یکى از بزرگان صوفیه به نام شیخ خلیفه مازندرانى، مبارزه با ایلخانیان ستمگر را سرلوحه زندگى خود قرار داد. وى با نفوذ معنوى اى که در میان مردم داشت، کم و بیش در مسایل اجتماعى و سیاسى دخالت و نظر خود را بیان مى کرد.
شیخ خلیفه مازندرانى که علوم دینى را در آمل آموخته بود، نزد شیخ بالوى زاهد از مشایخ بزرگ مازندران رفت و از مریدان او شد( میر خواند، میر محمد; روضة الصفا، ج 5، ص 604.)شاگرد وى شیخ حسن جورى که از روستاى جور نیشابور بود پس از گذراندن تحصیلات دینى خود در آنجا، با آگاهى از شهرت و آوازه شیخ خلیفه به سبزوار آمده و شیفته وعظ و ارشاد او شده بود، و پس از مرگ خلیفه، مریدان او پیرو و مطیع شیخ حسن جورى شدند (حبیب السیر، ج 3، ص 359)
شیخ حسن پایگاه و مرکز اصلى خود را مشهد مقدس که ثقل تشیع بود، قرار داد و به طور رسمى شیخ و مقتداى مردم خراسان گشت .
به دنبال افزایش نفوذ شیخ حسن، امیر مسعود از نفوذ و قدرت معنوى و مادى شیخ ترسید و نگرانِ رهبرى خود در میان مردم شد. از این رو دنبال فرصتى بود تا شیخ را از بین ببرد.
آل کُرت به علت بد رفتارى با شیعیان قلمرو خود مورد نفرت شیخ حسن جورى بود. آنان در تقویت مبانى اهل سنت تلاش مى کردند به طورى که هرات پایگاه تسنن، و سبزوار پایگاه تشیع در خراسان به شمار مى آمد.سپاه سربداران همراه شیخ حسن جورى در زاوه با سپاه حاکم هرات معزالدین حسین کرت وارد جنگ شدند که در آغاز نبرد، پیروزى از آن سربدارن بود; اما مامورِ امیر مسعود ماموریت خود را زود انجام داد و شیخ حسن را به قتل رساند( حبیب السیر، ج 3، ص 360; تذکرة الشعراء، ص 210)
انتخاب سیدعزالدین سوقندی به جای شیخ حسن جوری
امیر مسعود براى رهبرى دینى مردم سید عزالدین سوغندى را به جاى شیخ حسن جورى انتخاب کرد،چون برادر را بقتل آورد در سبزوار متمکن شد. بعد از آن نیشابور را مستخلص کرده به طرف یازر رفت و شیخ حسن جوری را از آنجا بازآورد. و شیخ حسن را در جنگ زاوه در سنه اثنی و اربعین و سبع مائه بقتل آورد و امیر عز الدین سوغندی را قائم مقام او کردند. در بیست و هفتم ماه ذو القعده سنه ثلاث و اربعین به طرف آمل و ساری رفت. امیر مسعود را ملوک رستمدار بقتل آوردند و امیر عز الدین سوغندی از آنجا غیبت نمود و کیفیت احوال او معلوم نشد(مجمع الانساب، ج2، ص 348) خواجه شمسالدین مخالفانی نیز از چهرههای برجسته داشت. درویش هندویمشهدی که امارت دامغان را یافته بود، بر وی شورید، اما توسط وی دستگیرو«مفلوک» شد. سید عزّالدین سوقَنْدی هم که مرشد یکی از چهرههای آینده مازندرانیعنی سیدقوامالدین مرعشی بود،برخی گفته اند که سید عزالدین سُوغندى از ترس شمس الدین(شمس الدین على 752 - 748 هـ.ق.)خراسان را ترک و به سوى مازندران حرکت کرد که در بین راه درگذشت ( حبیب السیر، ج 3، ص 363)
تصوف و شیعه اثنی عشری
ذبیح الله صفا دردسته بندی متصوفان می نویسد:
نخستین دسته ازین سلسلههای متصوّفان شیعه سلسله شیخیه جوریه در خراسانند،این دسته از اتباع شیخ خلیفه (مقتول بسال 726) از شاگردان شیخ علاء الدوله سمنانی، هستند. وی مدّتی در سبزوار به ارشاد مشغول بود و یکی از اتباع معروف او شیخ حسن جوری بعد از کشته شدن مرادش در سبزوار و نیشابور و طوس و خبوشان و ابیورد بدعوت خلق پرداخته و پیروان بسیار گرد آورده بود و هنگامی که سربداران سر بطغیان برداشتند با ایشان از در اتّحاد درآمد و در جنگها با آنان شرکت جست و وسیله قاطعی برای تقویت و تأیید حکومت شیعی سربداری گردید.
دسته دیگر پیروان میر قوام الدین بن صادق بن عبد اللّه مرعشی هستند که نسبش بامام زین العابدین علی بن حسین میرسید. وی مدّتی در خراسان در خدمت سیّد عزّ الدین سوغندی بریاضت و مجاهدت مشغول بود و سپس بآمل رفت و اوضاع آشفته آن دیار او را یاری داد تا بسرعت در امور سیاسی دخالت کند و بشرحی که پیش ازین گفتهایم حکومتی بوجود آورد که مدّتها بعد ازو بر سر کار بود(تاریخ ادبیات در ایران، ج3بخش1، ص 174)
خاندان سیدعزالدین
درباره خاندان سیدعزالدین اطلاعات چندانی دردست نیست ،مهم ترین منبع که ازسادات عظام سوغندی نام می برد شبانکاره ای در مجمع الانساب است که عینا نقل می شود:
...آخر الامر مردم سبزوار به اضطرار رسیدند چنان که یک من غله به چهار دینار و پنج دینار شد و نمی یافت و مسافر لعین و کولکان با وجود در بندان دست به ظلم و جور و عدوان برآورده بودند و هیچ آفریده را از شهر بیرون نمی گذاشتند و خلق بسیار از گرسنگی در معرض هلاکت افتادند. و از جمله کارهای بی راه که بر دست آن ملعونان گمراه رفت یکی آن بود که دو جوان مؤمن موالی نیکونهاد ملک سیرت پاک اعتقاد را که هر یک سروی بودند در چمن اقبال پیراسته و به انواع فضایل و کمالات آراسته شهیدان مرحوم مغفور خواجه تاج الدین محمود و خواجه کمال الدین حسین بوئنما اللّه بحبوحه الجنان و کساهما حلل المغفره و الغفران که ابن عم و خواهرزادگان حضرت صاحبقرانی بودند مسافر کافر نعمت و رکن کونه پلید ایشان را بی موجبی شهید کردند و چون یزید جاوید بر موجب فرموده نص الهی که مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِیماً (آیه 93 سوره نساء)مستحق لعنت و عذاب شدید. و چون ظلم و تعدی آن ظالمان از حد گذشت ناگاه لطف الهی نسیم عنایت وزیدن گرفت و سادات عظام سید امیر علی سوغندی و امیر عز الدین برادر او که از یک طرف شهر چند برج به عهده ایشان بود در خفیه کس به بندگی فرستادند و جهت استخلاص مردم از زحمت دربندان و ظلم ظالمان در شب پنجشنبه هشتم ماه رجب المرجب سنه احدی [و] ثمانین و سبع مائه لشکر منصور را از بارو در شهر آوردند و آن جماعت اشرار منکوب و مخذول و خاکسار کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَهٌ فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَهٍ (آیه 51 سوره مدثر) از دروازه میدان بیرون گریختند مسافر ملعون را در عقب رفته و بقتل آورده سر او را به در بارگاه آوردند و رکن کور گریخته به طرف هرات رفت و از آنجا نیز آواره گشته و دیگران بعضی گریخته و بعضی کشته شدند فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ- الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ (آیه 45 سوره انعام(مجمع الانساب، ج2، ص 333) وی همچنین در معرفی خواجه یحیی کرابی ازامیرحسین سوغندی نام می برد(مجمع الانساب، ج2، ص351)
تأثیر نهضت سربداران بر مناطق دیگر
این جنبش در شهرهاى دیگر اثر خود را بر جاى گذاشت، نهضت سربدارانِ کرمان و سمرقند و طبرستان تحت تأثیر سربداران خراسان بود. همچنین قیام مرعشیان مازندران تحت تاثیر مستقیم عزالدین سوغندى بود که پس از مرگ شیخ حسن جورى راهش را ادامه داد. سوغندى احساس کرد که خراسان براى او محل امنى نیست، از این رو به طرف مازندران حرکت کرد و در بین راه درگذشت و لقب شیخى را به شاگردش سید قوام الدین مرعشى داد و او ضمن تأسیس حکومت مرعشیان مازندران تأثیر به سزایى در به وجود آمدن حکومت آل کیا در گیلان و دولت صفویان داشت.روشنترین تأثیر قیام سربداران در تاریخ ایران، تأثیر آنان در حکومت مرعشیانمازندران است که افزون بر تأثیرپذیری مستقیم سیدقوامالدین مرعشی معروف بهمیر بزرگ از عزالدین سوقندی، به لحاظ مذهبی نیز مانند آنان شیعه دوازده امامیبودند. اهمیت دولت مرعشیان، اقتضای آن را دارد تا به طور مستقل و مفصل به آنپرداخته شود،نباید از تأثیر سربداران به عنوان دولتی که اساسِ بخشِ قابل توجهی از آن برشیخیگری است، بر پیدایش دولت صفوی در یک صد سال بعد غفلت کرد،عنوان شیخ از آنِ صوفیان است و شیخیانِ این دولت، افکار و اندیشههایصوفیانه داشتند. گذشت که این تصوفِ سیاسی، علاوه بر نفوذش در سربدارانومرعشیان، بعدها سبب شکلگیری دولت صفویه نیز شد،این نکته مهمی است کهاز همین دوره باید به آن توجه داشته باشیم.
میرقوام الدین مرعشی موسس دولت مرعشیان
سادات حسینی مرعشی در سرزمین مازندران ساکن بودند . طبق نقل منابع معتبر تاریخی و انساب این سادات از حیث نسب به حضرت علی ابن الحسین زین العابدین می رسند . موسس دولت مرعشیان مازندران نیز سیدی فقیه و با تقوا از پیروان و حامیان علما و رهبران دولت سربداران بود که مدتی را نیز در خدمت سید عز الدین سوغندی شاگرد شیخ حسن جوری بود . نام موسس دولت مرعشیان سید قوام الدین بن عبدالله بود ،ایشان در یک خانواده مذهبی در محل دابو از بلوکات آمل به دنیا آمد . پدر و جد ایشان چندین بار به زیارت مشاهد مشرفه انبیاء و اولیاء الهی و ائمه دین علیهم السلام مشرف شده بودند . این خانواده دارای پشتوانه مذهبی بسیار بالایی بوده است . سید قوام الدین مشهور به میر بزرگ علوم پایه و دینی و فقه را در زادگاه خود و علوم تکمیلی را در مشهد مقدس که محل حوزه های علمیه امامیه بود فرا گرفت ،دولت مرعشیان از سال 760 هجری تاسیس شد و تا سال 1005 هجری قمری با فراز و نشیب های فراوان به دست سادات مرعشی اداره گردید .
نسب نامه مرعشیان مازندران
نسب نامه مرعشیان مازندران نسب نامه سادات حسینی مرعشی در مازندران طبق بعضی از منابع تاریخی و بعضی از منابع انساب به طریق زیر می باشد :
سید قوام الدین بن سید صادق بن سید عبدالله بن سید محمد بن سید ابوهاشم بن سید علی بن سید حسن بن سید علی العرعش بن سید عبدالله بن سید محمدالاکبر بن سید حسن بن حین الاصغر بن الامام زین العابدین بن حسین بن علی بن ابوطالب علیه السلام می باشد .
زمینه ی آشنایی سید قوام الدین با سید عزالدین سوغندی
زمانی که سید قوام الدین جهت کسب علم و تکمیل علوم مقدماتی خود عازم مشهد شد ، در آن شهر موفق به کسب محضر سید عزالدین سوغندی شاگرد شیخ حسن جوری شد . وی مقتدای شیخیان حسینیه و از مدیران و پیروان شیخ حسن جوری بوده است . پس از آنکه سید قوام الدین با سید عز الدین آشنا شد ، با اینکه خود سید قوام الدین عالم و فقیه بزرگ بود تحت تاثیر تعالیم انقلابی درویشان حسنی قرار گرفت ، وی پس از یک اربعین ریاضت در محضر سید عز الدین به مازندران مراجعت کرد و بر مسند ارشاد مردم نشست و عده ی زیادی مرید وی شدند ،تلاشهای فرهنگی مرعشیان سید قوام الدین که خود را شاگرد سید عزالدین سوغندی می دانست و از طریق آموزه های وی ادامه دهنده راه سربداران بود ف در عملکرد خود چنان عمل کرد که با اخلاق خوب و رفتار مناسب توانست دوست و دشمن را به سوی خود جذب کرده و قدرت بسیاری در منطقه به دست آورد . ایشان مردم را به مذهب و راه و روش خود دعوت کرده و توبه کسانی که به خدمت ایشان می رفتند را به حکم الحکم بالظاهر می پذیرفت . سید قوام الدین با تبلیغ تشیع در منطقه و با رعایت زهد و تقوی به فرزندان خود تاکید می کرد که در مقام عدل و انصاف با مردم رفتار نمایند . امر به معروف و نهی از منکر را شعار خود قرار دهند و با مسلمانان با ملاطفت و مهربانی برخورد نمایند همچنین عملکرد ایشان در مراسم تدفین پیکر سید عبدالله فرزند ارشد ایشان که به دست دشمنان کشته شد و با همان لباسهای خون آلود دفن گردید ، باعث تداعی حال و هوای شهدای کربلا و زنده شدن نام و یاد قیام کربلا شد . این عمل سید تاثیری عمیق بر آداب و رسوم و مراسمهای عزاداری شیعیان منطقه داشت و اثر آن تا حال ادامه دارد .
سیدقوام تحت تاثیرشیخیان
یعقوب آژند درباره قوام الدین وگرایشات او مینویسد: «سیدقوامالدین مرعشی در یک خانواده متدین در «دابو» -یکی از بلوک آمل- متولد شد. سید قوام در خاندانی رشد کرد که شیعیمذهب و از ارادتمندان به ائمه اطهار بودند. وی، علوم دینی را در زادگاه خود فرا گرفت و برای تکمیل علوم و تحصیل شاخههای دیگر و نیز زیارت حضرت رضا علیهالسلام، راهی مشهد شد که در این زمان، قیام سربداران، در خراسان به بار نشسته بود.» سید قوام در نشستی که با شیخیان داشت، مجذوب تعالیم انان شد و دست ارادت به دامن «سید عزالدین سوغندی» که از شاگردان «شیخ حسن جوری» بود، داد و او را مقتدای خویش ساخت و چهل روز را در آستان وی، به دریافت و تزکیه نفس پرداخت و پس از آن، راهی مازندارن شد و در دیار خود به تبلیغ پرداخت و بار دیگر، راهی خراسان گردید. ولی آن زمان که به خراسان رسید اوضاع، آشفته بود و در این میان، مسائلی بین سربداران، از جمله سیدعزالدین (از جناح درویشان) و شمسالدین علی (از جناح سربداریها) صورت گرفته بود که نهایتاً سید عزالدین سوغندی، همراه سید قوامالدین مرعشی به مازندران فرار کرد و در راه، به دیار حق شتافت. پس از فوت سیدعزالدین، سیدقوام در زادگاه خود -آمل- معتکف شد و پیروان و شیعیان در اطراف او جمع شدند و چنان نفوذی پیدا کرد که بزرگان، جهت انابت دست به دامان او میشدند.
سیدعزالدین مبلغ اندیشه ها
در نگاهی به گسترش یافتن دولتهای شیعی در خطه مازندران و گیلان در نیمه دوم قرن هشتم هجری، چنین دریافت مینماییم که تعالیم شیعی و نفوذ معنوی اندیشه شیخ خلیفه مازندارنی و شیخ حسن جوری، از طریق سید عزالدین سوغندی -مرید شیخ حسن جوری- به سید قوامالدین مرعشی و به نهضت سادات مرعشی مازندران منتقل شد و از طریق حمایت مازندران از نهضت سادات کیائی به گیلان راه یافته و گرایش هر چه بیشتر مردم خطه شمال ایران را به تشیع اثنیعشری فراهم نموده و به تدریج، زمینهساز نهضت شیعی صفویان آذربایجان و شکل گرفتن حکومت شیعی صفویه در قرن دهم هجری شد. افزون بر این، طیفهایی از نگرش و اندیشه شیخ خلیفه –مجاهد بزرگ مازندارنی- و شیخ حسن جوری –شیخ مجاهد نیشابور- را در خیزش هزار جریب (حوزه کوهستانی مازندران- سمنان) و سایر حرکتهای شیعی و مردمی این منطقه میتوان بازیابی نمود.
تعالیم سیدقوام الدین
تعالیم سید قوام، دنباله تعالیم شیخ خلیفه مازندرانی و شیخ حسن جوری در خراسان بود. تعالیم مرعشی، دو بُعد داشت: بعد معنوی و بعد دنیوی. ویژگی بُعد معنوی تعالیم وی؛ اعتقاد به تشیع اثنیعشری همراه با پوششی از عرفان بود. بُعد دنیوی تعالیم مرعشی، نیز تاکید بر تعالیم شیعه در ارتباط با مسائل دنیوی بود که از مبارزه با ظلم و ستم همه جانبه اجتماعی، سیاسی، و اقتصادی گرفته تا مساواتطلبی و بسط عدل و عدالت را شامل میشد. او به بسط نوعی قسط اسلامی و رسیدگی و حمایت از مساکین و امر به معروف و نهی از منکر و عدل و انصاف و کمآزاری معتقد بود. وی اعتقاد داشت که دین و دولت از یکدیگر جدا نیستند و بر این اساس بوده که دست به قیام زد. مساواتطلبی و برابریجویی از جمله چیزهایی است که سیدقوام و پیروان او در پی انجام و اجرای آن بودند.
تاثیرات مذهبی قیام مرعشیان
تعالیم سید قوام الدین را می توان دارای دو بعد دنیوی و معنوی دانست ،ولی در بعد معنوی به ترویج اعتقادات تشیع اثنی عشری با پوششی از فقر و درویشی می پرداخت . محکوم شدن ایشان در جمع علمای اهل تسنن نیز در همین راستا بود . همچنین یکی از علل حمله تیمور به مازندران نیز به گفته ی خود تیمور تشیع این سادات بوده است در بعد دنیوی فعالیتها و تعالیم سید قوام الدین تلفیقی از تعالیم شیعه ، همراه با ویژگیهای سازمان فتوت عصر او بود که باپیروی از برابری و مساوات اسلامی و رسیدگی و حمایت از فقرا و مساکین و رعایت عمل و انصاف به این تعالیم می پرداخت . همچنین از عقاید مبرز سید قوام ، می توان به انجام امر به معروف و نهی از منکرشان کرد وی اعتقاد داشت دین و دنیا از هم جدا نیست ( الملک و الدین تومان ) همچنین از عملکرد ایشان به دست می آید که وی به نوعی خلافت یا ولایت امر اعتقاد داشته است که در حیطه ی حکومتی خود رعایت می کرده است ،ایشان تعالیم خود را دنباله تعالیم شیخ خلیفه و شیخ حسن جوری بیان می کرد . ایشان تعالیم شیخی انقلابی را با ایدئولوژی اعتقاد به ظهور امام زمان ( عج ) مطرح می کرد . وی مذهب تشیع را از گوشه خانقاه ها و مساجد به متن جامعه کشیده و بعد دنیوی و انقلابی به آن داده بود ،این رفتار ایشان تاثیر شگرفی در دوست و دشمن گذاشته بود به گونه ای که این عملکرد مثبت ، زمینه به وجود آمدن قیامهای شیعی دیگر در خارج از طبرستان را به دنبال داشت . خاندان شیعی آل کیا و قیام ایشان در سرزمین گیلان را می توان متاثر از قیام و عملکرد سادات مرعشی مازندران دانست .
روایت ظهیرالدین مرعشی:
وی درعنوانی در ذکر توبت و انابت سیّد ایّد رضوان شعار هدایت آثار سید قوام الدین الحسینی المرعشی انار اللّه برهانه می نویسد:
...و هو قوام الدین بن عبد اللّه بن محمّد بن صادق بن عبد اللّه بن حسین بن علی بن عبد اللّه بن محمّد بن حسن المرعشی بن حسین الاصغر بن امام- الهدی زین العابدین علی بن حسین علی المرتضی ابن ابی طالب علیهم التحیة و السلام.
و او سیّد زاهد عابد متدّین متوّرع عالم بود. و در ولایت آمل مسکنش در ناحیهیی- که مشهور است به دابو- بوده است. و پدر و جدّ بزرگوارش بطنا بعد بطن مردم متورّع و متدّین و صالح بودند. و سید مذکور بعد از تحصیل علوم دینیّه متوجه مشهد مبارک حضرت علی بن موسی الرضا- علیه صلوات ربّ العالمین- گشت. و آن عتبه علیّه را بوسیده معاودت فرمود.
در آن زمان شیخ بزرگ مقتداء شیخ حسن جوری و سید اعظم سید عز الدین سوغندی و درویش مبارک قدم بابا هلال که شیخ حسن جوری و بابای مذکورین بی- واسطه مرید حضرت قطب العارفین شیخ خلیفه بودند. و سید عرفان شعاری سید عز الدین سوغندی به واسطه شیخ حسن جوری لباس فقر را دربر داشت. و در آن وقت شیخی و مریدی در آن دیار شهرت تمام داشت. و زمام اختیار آن ولایت در اکثر امور به دست شیوخ بود(تاریخ طبرستان و رویان و مازندران ، ص 167)
... چون حضرت سیّد را توفیق الهی رفیق گشته بود، نصایح درویشانه را به سمع رضا اصغاء فرمودند و دست ارادت بدامن سعادت حضرت سیادت قبایی، عرفان آثاری، هدایت شعاری: سیّد عزّ الدین سوغندی زده به ریاضت نفسانی و ترک شهوات مشغول گشت و اربعینی- که به خدمت سید مذکور بود-، برآورد و اجازت حاصل کرده متوجه وطن گشت ( تاریخ طبرستان و رویان و مازندران ص 171)چون مدتی آنجا به سر برد باز خاطر مبارک بدان صوب جهت تزکیه نفس به نشستن اربعینی مایل گشت. عزم جزم نموده متوجّه شد. و بعد از زیارت دریافتن مشهد امام هدی علی بن موسی الرضا- علیهما السّلام- نزد شیخ خود رفته منزوی شد؛ و اربعینی دیگر برآورد و معاودت نمود.
روایت حبیب السیر
چنانچه سید ظهیر در تاریخ طبرستان تحریر فرموده سید قوام الدین ولد سید صادق بن عبد اللّه بن حسین المرعشی است و نسب سید حسین مرعشی بامام زین العابدین بن الحسین- بن علی ابن ابی طالب علیهم السلام منتهی میشود و سید قوام الدین از اوائل ایام صبی و ابتداء اوان نشو و نماء تتبع سنن سنیه آباء بزرگوار و اجداد نامدار خود نموده بسلوک طریق زهد و سداد و لزوم طریقه صلاح و رشاد مشغول فرمود و بعد از تحصیل علوم دینیه و تکمیل معارف یقینیه از وطن مألوف که ولایت آمل بود سفر کرده در خراسان بمجلس سید عز الدین سوغندی که مقتدای روزگار و پیشوای مشایخ عالیمقدار بود رسید و دست ارادت بآن جناب داده یک اربعین در خدمتش گذرانید آنگاه اجازت مراجعت یافته بآمل شتافت و چند گاهی بطاعت و عبادت بسر برد و نوبت دیگر قوت جاذبه سید عز الدین آن قدوه اولاد سید المرسلین را بخود کشید و سید قوام الدین باز بخراسان رفته بشرف طواف روضه منوره رضویه علیه الصلوة و التحیه مشرف گشته اربعینی دیگر در خانقاه پیر خود بسر آورد و بعد از آن بوطن اصلی معاودت نموده بارشاد فرقه عباد مشغولی فرمود (تاریخ حبیب السیر، ج3، ص 338)
رساندن خرقه سیدعزالدین سوغندی به امام صادق(ع):
خرقه حضرت سیّد توفیق آثاری، سیّد عزّ الدین سوغندی- علیه الرحمه- بدین موجب به حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام میرسد:
سید عز الدین مرید حضرت شیخ با حلم و حیا شیخ حسن جوری است، و او مرید حضرت قطب العارفین شیخ خلیفه، و او مرید بالو زاهد، و او مرید آن فرد موحّد شیخ شمس الدین محمد مجرّد، و او مرید شیخ فضل اللّه، و او مرید شیخ تاج الدین شیخ علی و او مرید شیخ شمس الدین کافی، و او مرید شیخ عارف سبحانی شیخ عیسی ثانی، و او مریدسیّد پر علم و تحقیق و غوّاص درّ بحر عمیق شیخ شمس الدین محمد صدیق، و او مرید شیخ عارف عامل شیخ عیسی کامل، و او مرید آن قطب اوتاد شیخ محمد عبّاد، و او مرید شیخ اعظم شیخ آدم قدسی، و او مرید بنده ملک غفور شیخ جمال الدین طیفور، و او مرید شیخ العارفین شیخ بایزید بسطامی علیه و علیهم الرحمة و الغفران؛ و دریای معرفتش شبنمی از قلزم زخّار حضرت امام جعفر صادق- علیه السّلام- بود(تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، ص 173)
میربزرگ
برخی نوشته اند جد وی در خراسان مدتی از مریدان سید عزالدین سوقندی بوده و طریق سلوک می پیموده ، گروهی نیز سید قوام الدین را پسر عزالدین سوقندی دانسته اند که مرید شیخ عزیز جوری در سبزوار بوده است .خواجه علی مؤید سربدار که حاکم شیعه پاک اعتقاد بود ، از سیرت شیخان جوری کما ینبغی واقف گشته جمله این طبقه را به قتل آورد و در سبزوار خانقاه شیخ عزیز جوری و شیخ خلیفه را ا آبریزگاه مسجد جامع شهر که خود ساخته بود ، ساخت . سید عزالدین بعد از این قضیه دراختفا به مازندران رفته و در قریه دابویه مقیم گشت . سید قوام الدین بنا بر قولی در سنه ستین و سبع مائه 760قمری خروج کرد ( تاریخ مازندران ، ج 1، ص 54)
سیدقوام درقریه دابویه
دابویه (دهکدهای از هراز پی که دابویة بن گاو باره ساخت و محل قوام الدین مرعشی بود) دابویه که پسر بزرگ بود، به جای پدر نشست و قریه دابویه هرهزپی مازندران که الیوم عوام «وادی» میگویند، او بساخت، مدت ملکش شانزده سال بود.کیاافراسیاب چلاوی، بعد از قتل فخر الدوله حسن بر مسند حکومت نشسته، اکثر خاندانهای قدیم را برانداخت. کیاحسن جاندار که کوتوال قلعه لارجان بود [و] به خواهر داماد کیاافراسیاب، در آمل آمده، وی را از قتل فخر الدوله و دیگران منع کرد و تشنیع آنچه صدور یافته بود نمود،وی متنبه شده با حیله و زرق پیش سید قوام الدین المرعشی که در قریه دابویه بر مسند ارشاد نشسته بود رفته، مرید شد و در ارادت چنان غلو نمود که ملقب به شیخی گشت. آنگاه از آن سید [گمان] بد برده، بر دست فقهاء آمل آزار بلیغ نمود و محبوس ساخت. بحسب اتفاق همان شب وی ترسیده، سید را از قید رها کرد. این معنی موجب زیادتی اعتقاد مردمان شده، خلقی بدو انابت کردند.
افراسیاب از کثرت مریدانش اندیشهمند گشته، در قریه دابویه بر سر وی رفت.مریدان سید در برابر آمده، جنگ درگرفت و تیری از شست قضا گشاد یافته، بر مقتل افراسیاب آمد و علی الفور درگذشت. این واقعه در سنه ستین و سبعمائه بوده.
نتیجه :
زمینه ارتباط وآشنایی سیدعزالدن با نهضت سربداران را بایستی درارتباط روستای سوقند نیشابور با روستای جور و خاندان سوقندی وجوری جستجونمودوحضور وی درسبزوار را درارتباط وی با شیخ حسن جوری دانست.بخش زیادی اززندگی سید درنیشابور گذشته است وخانقاه وی دراین شهرواطراف آن بوده است.ارتباط سیدقوام الدین رادرسفرهای اوبه ارض اقدس رضوی ودومرحله چله نشینی درخانقاه سید درنیشابوربوده است.درسفروی به طبرستان ومازندران وآمل وروستای دابویه تردیدی نیست خاصه آنکه محل استقرارسیدقوام همان روستا بوده است.با توجه به شرایط دشوارسیاسی ودشمنان سیداز درگذشت وی درراه مازندران وبرخی منابع ازحضوروی در روستای دابویه امل خبرداده اند.سیدعزالدین برادرانی داشته است که منابع ازسه نفرنام برده اند .ازتعالیم سید به صورت مستقیم چیزی به دست نیامده است واندیشه های وی راباید در تعالیم سیدقوام جستجونمود.منابع ازسوقندی ونیشابوری بودن وی تردیدی باقی نگذاشته اندامانحوه وفات ومحل دفن وی نامعلوم است که امیدوارم دربررسی های بعدی احتمالات وقراین را طرح نمایم،آنچه روشن است اینکه:
1- سیداستاد میرقوام الدین مرعشی است نه فرزنداو
2- سیدشاگردوجانشین بلافصل شیخ حسن جوری است وازرهبران نهضت سربداران است.
3- منابع ازآخرین حضوراورا درسفر به طبرستان (مازندران)سخن گفته اند.
4- درسیادت او تردیدی نیست لذا گفتار برخی منابع مبنی بر شیخ عزالدین اشتباه لفظی است.
5- محل تولد وزندگی سید نیشابور واطراف آن است
6- سیدشیعه اثنی عشری بوده است.
دربخش بعدی به معرفی و نقدوبررسی منابع خواهیم پرداخت.
کتابنامه
1- تاریخ طبرستان ورویان و مازندران/ تالیف ظهیرالدینبن نصیرالدین مرعشی (۸۹۲ - ۸۱۵ ه. ق)؛ با مقدمه محمد جواد مشکور؛ بهکوشش محمدحسین تسبیحی، [تهران]: شرق، ۱۳۴۵.
2- تاریخ حبیبالسیر فی اخبار افراد بشر/ تالیف غیاثالدینبن همامالدین الحسینی المدعوبه خواندامیر؛ مقدمه جلالالدین همائی؛ زیرنظر محمد دبیرسیاقی.
3-تاریخ مازندران/ تالیف شیخعلی گیلانی؛ تصحیح و تحشیه منوچهر ستوده، تهران: بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۲.
4- مجمع الانساب / تالیف محمدبن علیبن محمد شبانکارهای ؛ بهتصحیح میرهاشم محدث،تهران: امیرکبیر، ۱۳۷۶.
5 -مطلع سعدین و مجمع بحرین/ کمالالدین عبدالرزاق سمرقندی؛ بهاهتمام عبدالحسین نوایی ،تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی (پژوهشگاه)، ۱۳۷۵ – ۱
6- تاریخ ادبیات ایران/ تالیف ذبیحالله صفا؛ تلخیص از محمد ترابی،تهران: فردوس: مجید ، -۱۳۵۵
7-ـ تاریخ رویان ، آملی ، اولیء الله ، تصحیح منوچهر ستوده ، بنیاد فرهنگ ایران ، تهران ، 1348
8 - تاریخ جنبش سربداران و دیگر جنبشهای ایرانیان در قرن هشتم هجری ، حقیقت ، عبدالرفیع ، آزاداندیشان ، 1360 ش
9 ـ تاریخ تشیع ، خضری ، احمد ، جلد دوم ، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه ، قم ، 1386 ش .