فهرست مطالب:
بخش اول 4
نگاه تحلیلی در تاریخ
مستنصریه ودانشمندان آن 5
فصل 1
مستنصریه اولین دانشگاه بزرگ دردنیای اسلام 8
مدارس 9
فصل دوم :
مدارسی که براساس مذاهب چهارگانه بناشده
یا پایه گذاری مدارس به روش مستنصریه
11
فصل سوم
مدرسه مستنصریه 15
فصل چهارم
کیفیت تدریس درعهد مغولان 18
فصل پنجم
تدریس درمستنصریه بعدازهجوم غزها وتیمورلنگ 21
فصل ششم
سطح علمی درمستنصریه 24
فصل هفتم
سطح معیشت یا زندگی دانشجویان ودانشمندان
آن 28
فصل هشتم
منابع پژوهشی درباره مستنصریه ودانشمندان
آن 32
پی نوشت های بخش اول 38
بخش دوم
کادراداری یا مدیران مستنصریه 44
فصل اول
نگاهی به مصالح مستنصریه وشرایط نظارت درآن 45
ازنظراداری ومالی
فصل دوم
مدیران ووالیان مستنصریه 48
فصل سوم
کارمندان اداری 55
فصل چهارم
ناظران برموقوفات مستنصریه 58
پی نوشت های بخش دوم 66
بخش
سوم
مدرسه فقه مستنصریه 71
فصل اول
پیش گفتاری درباره مدرسه فقه 72
فصل دوم
ربع های مدرسه فقه 75
فصل سوم
برنامه مدرسه فقه 80
بخش اول
نگاه تحلیلی درتاریخ
مستنصریه ودانشمندان
آن
فصل اول
مستنصریه اولین
دانشگاه بزرگ
درجهان اسلام
شاید بزرگترین
دانشگاه علمی که دراواخردولت عباسی واثنای
حکومت مغولان دربغداد وجودداشت ؛مدرسه مستنصریه بود.وآن اولین دانشگاه یا آکادمی در جهان اسلام بود که درآن واحدوهمزمان
به تدریس و پِژوهش درباره علوم قرآنی ؛سنت
نبوی و مذاهب فقهی ؛علوم عربی ؛ریاضیات ؛منافع حیوانات ، علم
طب ، حفظ
سلامت بدن وسلامت جسم می پرداخت(1).همچنین اولین دانشگاه اسلامی بود که در آن دروس
وپِژوهش های فقهی درباره مذاهب چهارگانه (2)حنفی
، شافعی
، حنبلی
ومالکی دریک دانشکده واحد که همان مدرسه فقه می باشد ، جریان پیدا می کرد.
و از بررسی درچگونگی مدارس اسلامی روشن می
شودکه خلیفه مستنصربالله (623-640ه )اولین کسی بود که اندیشه جمع کردن مذاهب فقهی
چهارگانه دریک ساختمان (اکادمی ودانشکده) واحدراابتکارنمود.همانگونه که همه مصادرمعتبر
عربی بدان اشاره نموده ونوشته آجریه (3) آن را تایید می کند و آن سنگ نوشته ای است
که مستنصر آن را بر درب اصلی اکادمی نصب
نموده است و درآن امده است "و دستور دادکه مدرسه ای برای فقهای
مذاهب چهارگانه ایجادشود."
و دراین مدارس
مختلف به غیر ازفرزندان گروههایی که مدارس
برای آنان ساخته شده است ،پذیرفته نمی شد.
پس ابن جوزی
درباره مدرسه نظامیه اینگونه آورده است:"برای اصحاب وپیروان شافعی اصل وفرع آن
وقف شده است"
درباره زمین
های وقف شده برای آن شرط شده است" برای اصحاب وپیروان شافعی اصل وفرع آن وقف شده
است"
همانگونه که
همانندآن "برای استادی که آنجا بوده ، واعظی که درآن پند می داده وکتابداری که درآنجا بوده است" شرط شده است
(4)
وبدین جهت مستنصریه برسایر مدارس معاصر خودش برتری یافته ودرجمع
کردن مذاهب چهارگانه برای اولین بارسبقت
داشته است.همانگونه که به داشتن بنای خاص
برای طب(5) که بدان ملحق شده ممتازاست ،چیزی که دردیگرمدارس هم عصرآن
ویا مدارسی مانند نظامیه (6)وتاجیه وکمالیه و....که قبل ازان بناشده است نیز نمی
یابیم.
ومستنصر برای
این مدارس خودش امتیاز دیگری قرار داد وآن این است که شرط نمود که افزون بر طب وفقه همانگونه که ابن ساعی بیان کرده است دودانشکده
دیگر هم برای دوعلم مهم ازعلوم شرعی واسلامی قراردهندکه اولی دارالقران ودومی دارالسنه(7)
بودوبراین اساس می توانیم بگوییم:
همانا مستنصر
بالله اولین خلیفه درجهان اسلام بودکه همزمان :مذاهب چهارگانه فقهی وعلوم قرآنی
وسنت نبوی وعلم طب وعلم عربی وریاضیات وفرائض ....را دریک اکادمی جمع نمودوآن را
دریک مکان که ازساختمان های مختلف کنارهم
یاروبروی هم تشکیل شده بود قراردادکه برآن نام مستنصریه اطلاق می شد که بعضی از آنها
باقی وبرخی کهنه شده و ازبین رفته است.مدارس قبل ازآن اینگونه نبود.پس مدارس طب مستقل
ازمدارس فقه یا دانشکده های حدیث ویا دانشکده های قران بنا می گشت مانندبیمارستان
عضدی درسمت غربی بغدادومدرسه طب (8)که ابوالمظفرباتکین دربصره آن درسال 629 ه
درخلافت المستنصربنا کرد و مدارس طب در دمشق(9) ...
و اما دانشکده
های قرآن ، آنها براساس آنچه وجود دارد دوقرن پیش ازمستنصریه نیز وجود داشته اند
وصلاح الدین صفدی بیان کرده که رشاء بن دمشقی مقری "دارالقرآن رشائیه"
رادردمشق حدودسال 400بنا نمود.(10)
و دانشکده های قرآن همچنان مستقل بودند(11) یا داخل مساجدبودند(12)تا وقتی که مستنصریه بنا گردید آنگاه به صورت عمومی به
مدارس ملحق شد.
دراین زمان می بینیم که بسیاری ازدارالقرآن ها
به صورت مستقل تاسیس می شدند حتی بعد ازاین زمان مانند دارالقرآنی که دردروازه ازج
بود ودارالقرآن جوزیه درمنطقه حربیه ودارالقرآن واسطیه ودارالقرآنی که صدرالدین ابن
نیار آن را تاسیس نمود(13) ودارالقرآن دنبلیه که آن را بهاءالدین دنبلی
دردارالخلافه بغداد راه اندازی نمود(14) ودارالقرآن بشیریه- ودارالقرآنی
که در درب قرنفلتین بود(14")
و اما دارالحدیث ها همانا گفته شده است:
ازابتکارات شهید نورالدین محمودپسرزنگی
بوده است (14"")ابن اثیر نقل کرده است که"او اولین کسی بودکه
دارالحدیث را بنا نموده است"(15).ومقریزی بیان نموده است " پادشاه عادل نورالدین محمودپسرزنگی
اولین کسی بود که برروی زمین دارالحدیث را برپاکرد وآن دردمشق بود.وابن
واصل بیان نموده است که نورالدین "دردمشق دارالحدیثی بنانموده وبرآن موقوفات
زیادی وقف کرده است .وآنگونه که شنیده ایم او اولین کسی بودکه دارالحدیث را
بنانمود"(16)وبعد ازاوپادشاه کامل ناصرالدین محمدبن ملک عادل ابی بکرشادی بن
مروان درسال 622ه درقاهره" مدرسه کاملیه" را بنا نمودواوهمانگونه که
مقریزی می گوید(17):"دومین دارالحدیث بود"
و آشکارمی گردد که خانه های حدیث معمولا با
دارالقرآن ها به صورت مشترک بوده است وساختمانهایی به صورت مشترک برای
دارالقرآن ها ودارالحدیث بنا می گردید.(18)وآن ها ازمدارس فقه مستقل بودویا درمساجد
قرار داشت.همانگونه که درمسجدقمریه"درقسمت غربی بغداد اینگونه بود.(19)
دارالحدیث ها
همچنان باقی بودندتازمانی که مستنصریه راه اندازی شدتا اینکه خانه های حدیث
بیشتربامدارس فقه ودرکنارمدارس طب ملحق شدند.ودارالقرآن ها ی مستنصریه به عنوان
نمونه شناخته می شد.
و در این زمان
شاهدتاسیس بسیاری از دارالحدیث ها حتی پس ازاین تاریخ به صورت مستقل می باشیم .ماننددارالحدیث
منبج ودارالسنه نوریه درموصل.وهمچنین دارالحدیث مهاجریه درسکه ابی نجیح در موصل .(20)
و دارالحدیث
ها ودارالقرآ ن های مشترک کارهای علمی خودرابه انجا م می رساندندهمانند مسجدقمریه
که اینگونه بود
همچنین شاهدبرخی ازموسسات دینی هستیم که برای جمع بین آموزش
قرآن و حدیث وفقه تاسیس شده است. مانند دارالحدیث سهلیه در حلب.
پس سیدحمزه
جعفری درسال 776ه مسجدی رابرای رضای خداوندبنا نمود.ودرآن یک دارالقرآن ویک دارالحدیث
نبوی ومدرسه ای برای مذهب ابی حنیفه قرارداد که امروزه این مکان به نام زاویه
جعفریه شناخته می شود(21)
و درآنجا
مدارس مشترک دیگری بین حدیث وفقه بوده است.یونینی می گوید:مدرسه ای که آن را
امیرشمس الدین آق سنقرفارقانی در قاهره بنا نموددرروزدوشنبه چهارم از جمادی الاولی
سال 676ه افتتاح شد.وآن برای مذهب ابی حنیفه ایجادشده بودوآنجا به استماع حدیث
اختصاص داشت.(22)
ومدرسه ظاهریه
که آن را ملک سعیدبن ملک ظاهردردمشق
ایجادنمودوآن را برای شافعیه وحنفیه قرارداد.ودرآن دارالحدیث نیزقرارداد.
اما ویژگیهای
دیگری که مدرسه مستنصریه بواسطه آن متمایز میشوددردوامرمهم که ازابتکارات خلیفه
المستنصربالله می باشد ،روشن می گردد:
1- معین نمودن
شهریه نقدی وقراردادن مستمری غیرنقدی به صورت روزانه برای کارکنان مستنصریه ازفقها،طلبه
ها،استادان
،کارکنان
وخدمتکاران........
ودراین
موردغسانی درالعسجدالمسبوک می گوید:"همه این ها ازابتکارات واقف (ره) بوده
است"(24)
2-تاسیس حمام
درمستنصریه که المستنصربالله آن را برای همه حقوق بگیران ترتیب داده بودکه به
هنگام نیاز بدان وارد می شدندودرانجا گروهی به آنان خدمت رسانی می
نمودند."واین امر پیش ازآن سابقه نداشت" همانگونه که احمدبن عبدالله
بغدادی درکتابش "عیون الاخبارالاعیان" بیان نمو ده است.(25).
مدارس فقهی
اما مدارسی که
معاصر وهمزمان با مستنصریه بوده ویا قبل ازآن بنا شده است واغلب این مدارس بعد
ازمستنصریه بنا شده اند که ما درحدامکان آن را به اقسام زیر تقسیم می نماییم:
1-
مدارسی که یکی
ازمذاهب چهارگانه فقهی درآن تدریس می شدکه عبارتند:
الف- مدارس
حنفی ها:
مانند مدارس ابی حنیفه ،مدرسه
مغیثیه،والموفقیه ،مدرسه
زیرک دربازار عمیدوتشیه والبهائیهو مدرسه ترکان خاتون ..دربغدادومدرسه
صالحیه بین دوکاخ درقاهره(27)ومدرسه جاولیه درحلبـ(28)
ب- مدارس
شافعی ها:
مانندنظامیه ومدرسه
زمردخاتون وآن مدرسه اصحاب بوددرسمت غربی نزدیک شیخ معروف.وثقتیه وتاجیه وکمالیه
وفخریه یا دارالذهب دربغداد.
ومدرسه قیماز
رومی در موصل وعقیلیه دراربل(30) وناصریه وجاولیه درمصرومدارس شرابیه دربغدادوواسط
ومکه وعصرونیه درحلب.
ج- مدارس
حنبلی ها:
مانندمدرسه عبدالقادرجیلی
دردروازه ازج وآن مدرسه ابی سعد مخرمی است ومجاهدیه ومدرسه بنفشه یا مدرسه شاطئیه
دردروازه ازج ومدرسه احمدبن بکروس دردروازه قیارشرقی بغداد...ومدرسه باتکین دربصره
وعمریه وشریفیه ومسماریه وجوزیه دردمشق(31)...
د- مدارس
مالکی ها(32)
مانند صدریه
وشرابیه دردمشق وصاحبیه درمصرومدرسه ابن حدادمهدوی درمکه که درسال 638ه وقف گردید.
2-
مدارسی که درآن
دومذهب تدریس می شدومدارس مشترکه نامیده می شد:
الف- مشترک
بین حنفیه و شافعیه(33)
مانندمدرسه
امیرسعاده دربغدادومدرسه اسدیه وعراویه وجرذکسیه وظاهریه(34) دردمشق.ومدرسه ام سلطان
ملک اشرف واقبغاویه (35)وفارقانیه ویوسفیه درمصر.ومدرسه مرجانیه دربغدادووعزیه(36)
درموصل.ومدرسه ظاهریه(37)درحلب.
ب- بین حنفیه
ومالکیه(38)
مانندمدرسه ای
که امیرسیف الدین منکوتمردرسال 698ه درقاهره بنا نمود.
ج- بین شافعیه
ومالکیه(39)
مانندمدرسه
حجازیه 761ه (40) ومسلمیه 776ه (41) ومدرسه فاضلیه درقاهره درسال 580ه (42) ومدرسه
ای که شمس الدین عجمی در سال 595(4) درحبیل بنا نمود.
د- بین شافعیه
وحنابله :
مانندمدرسه
شهابیه(44) که درشهرمدینه بنا شده بود.
ه- بین حنابله
ومالکیه:
مانندمدرسه
سیفیه درحلب(45) ومابه مدارس مشترک بین حنابله ومذهب دیگری به جزدو مدرسه سیفیه وشهابیه دست نیافتیم.
3-
مدارسی که سه
مذهب درآن تدریس می شد:
ما فقط به
یک مدرسه که برای سه مذهب بنا شده بوددست
یافتیم.نعیمی ازحافظ بن حجی نقل می کندکه ساختمان مدرسه فخریه دردمشق درماه رمضان
سال 821ه تکمیل شدودرآن مکانی برای تدریس
صوفی ها قرارداده شد ویک مدرس برای حنفی ها ویک مدرس برای مالکی ها ویک
مدرس برای حنابلی ها (46) قرارداده شد.
همانگونه که
دیدیم ابن جبیر(47) به وجود یک زاویه برای
مالکیه ومدرسه برای شافعیه وایوان برای حنفیه درجامع اموی دمشق که برای تدریس
ونمازاستفاده می شداشاره نموده است.
ودراین زمان
برآنچه که بروجودسه محراب درمسجدجامع اموی دلالت می نمود و به سه امامی که حلقه
های تدریس داشتنداختصاص یافته بوددست یافتیم.
ابن
کثیردربیان حوادث سال 728ه می گوید:(ودرروزسه شنبه سیزدهم رجب برای پیشوایان سه گانه
حنفی ومالکی وحنبلی نمازدرروبروی دیوار جامع اموی مرسوم شد)(48)
وبی تردیداین
مورددربسیاری ازمدارس مشترک که مستقل ازجامع هاومدارسی که به دومذهب یاسه ویا
جهارمذهب اختصاص داشته جریان داشته است. حتی درمساجدی که فقه براساس مذاهب
چهارگانه وعلاوه برآن تفسیروحدیث وعلم قرائات وطب ومیقات(49) تدریس می شده است.
فصل دوم
مدارسی که
براساس مذاهب چهارگانه بناشده
یا
پایه گذاری مدارس به روش مستنصریه
1-
مستنصریه سال
631هجری:
زمانی که
مستنصرمدرسه یاددشده راجهت تدریس فقه براساس مذاهب چهارگانه راه اندازی کرد(50)و
به تدریس تفسیر،علوم قرآنی ،حدیث وعلوم طب وعربی وریاضیات و...
دریک ساختمان برای اولین باردرتاریخ اسلامی همانگونه که گفتیم اختصاص داد.مردم
ازوی درساختن مدارس مشابه تقلید نموده وبه
ساخت اینگونه مدارس روی آوردند.
ومستنصریه
برای تاسیس مدارسی مشابه توسط مردان
وزنانی درعراق ومصروشام وحجازالگوشد.تا جایی که مدارس شان رابراساس وچگونگی تدریس
مذاهب چهارگانه بنا نمودند.
وچه بسامدارس
خودراازنظرساختمانی وشیوه ساخت نیزهمانندمستنصریه بنا نمودندکه دارای چهارایوان
برای استادان مذاهب چهارگانه ویا برای دروس پزشکی وتفسیروحدیث بودویک سری مخازن وکتابخانه
ها وسالن های جداگانه دیگری قراردادند.
وبغداددراین کاربرهمه
شهرهاونواحی عربی واسلامی پیشی گرفت وسنت تاسیس مدارس برای مذاهب چهارگانه را پایه
گذاری نمود.
2-
مدرسه صالحیه
درمصر سال 641هجری:
بیش از ده سال از گشایش مستنصریه نگذشته بود که
اولین مدرسه برای مذاهب چهارگانه درسال 641 افتتاح گردید.
وآن مدرسه
صالحیه بودکه ملک صالح نجم الدین ایوب
درقاهره بنا نهاد.
واوهمانگونه
که مقریزی میگوید:"اولین کسی بودکه درسرزمین مصرتدریس دروس مذاهب چهارگانه
رادریک مکان اجرایی کرد"
ودرآن دروس
چهارگانه برای فقهای وابسته به مذاهب چهارگانه درسال 641ه ترتیب داد.(51)
3-
مدرسه بشیریه دربغدادسال 649 هجری:
همسر مستعصم
معروف به باب بشیر(52)درسال 649ه دربغدادوقسمت غربی آن تاسیس مدرسه بشیریه را
آغازنمود"(53)وموقوفاتی رابرای مذاهب چهارگانه براساس مدرسه مستنصریه
قرارداد" ودر13 جمادی الاخره 653ه افتتاح شد.
4-
مدرسه ظاهریه
درمصرسال 662 هجری:
ودرابتدای سال
622ه ملک ظاهربیبرس مدرسه ظاهریه (54)بین القصرین رادرمصر شروع کردودرآن چهارایوان
روبروی هم دوایوان برای شافعیه ودوایوان
هم برای حدیث وقرائت های هفتگانه قرارداد.
5-
مدرسه عصمتیه
دربغدادسال 671 هجری:
بنای
"مدرسه عصمتیه" درسال 671دربغداددرآرامگاه عبیدالله درحدود15سال
بعدازحمله ترکان غزومغولان پایان یافت
دستور داد به
ایجادآن درظاهر بغداددرکنارآرامگاه درمشهد عبیدالله بن عمرعلوی خانم شمس الضحی شاه
بنا کرد(55) دختر عبدالخالق بن ملکشاه ابن سلطان صلاح الدین ایوبی. و آن مادر رابعه
نوه دختری المستعصم بود و همچنین "وآن را برای مذاهب چهارگانه وقف نمود"
6-
المنصوریه
درمصر:
ملک منصوربن
قلاوون الالفی مدرسه منصوریه (56)رادراواخرقرن هفتم هجری درسال 684ه در مصرایجادکرد."ودرآن
دروس اربعه رابرای فقهای مذاهب چهارگانه ترتیب
دادوهمچنین دروسی برای پزشکی" ودرآن یک ایوان دربرابرمسجدبود
7-
القبه المنصوریه:
"و درقبه منصوریه که که روبروی این مدرسه بود مدرسی
برای تدریس حدیث نبوی ومدرسی برای تفسیرقرآن کریم قرارداده
شد"(57)"ودراین بنای گرددرس هایی برای فقهای مذاهب چهارگانه قرارداده
شد"(58).
و درسال683ه بنای بیمارستان بزرگ منصوری(59) درقاهره
آغازشدودرآن چهار ایوان برای بیماران قرارداده شدوسالن های مختلف برای بیماران ومکانی
برای نشستن رییس پزشکان وتدریس طب اختصاص یافت.
8-
مدرسه ناصریه
سال 703 هجری:
و در سال 703ه (1303.م) سلطان ملک ناصرمحمدبن قلاوون
مدرسه ناصریه(60) رادرمصر تمام نمودودرآن چهارایوان برای مذاهب چها رگانه
قرارداد.وکنبغا بنای آن رادرسال 695آغازنمود.
9-
مدرسه صلاحیبه
درحلب سال 737 هجری:
امیرصلاح الدین یوسف بن اسعددوادارخانه ی قیمتی خود رادرحلب
که ابتدابه دارابن عدیم مشهوربودبرای مذاهب چهارگانه وقف نمود(61)
10- مدرسه سلطان حسن 757ه:
همچنین سلطان حسن درسال 757ه (1356م) مدرسه ای برای
مذاهب چهارگانه درقاهره بنانمود(62)
ودرآن چهارایوان روبروی هم قرارداد.ساخت آن درسال 764ه
تمام شد.
11- مدرسه برقوقیه درمصرسال 788ه:
و این مدرسه دربین دوکاخ برای مذاهب چهارگانه بناشده بود
وساختمان آن درسال 788 به پایان رسید(63)
12- مدرسه مسعودیه دربغداد:
خواجه
مسعودشافعی ابن سدیددولت یهودی دراواخر قرن هشتم ه (چهاردهم میلادی)مدرسه مسعودیه
را دربغدادبنا کرد و آن رابرروش مستنصریه برای مذاهب
چهارگانه وقف نمود(64)
13- مدرسه جمالیه درمصرسال 811 هجری:
درسال 811ه(1408م) ساختمان مدرسه جمالیه مصربه پایان
رسید.و برای مذاهب چهارگانه وتفسیروحدیث اختصاص یافت وهمچنین به نام ناصریه هم
شناخته می شود(65)
14- مدرسه ملک منصوردرمکه سال 814 هجری:
ملک منصورغیاث
الدین ابوالمظفراعظم شاه ...صاحب منصب دربنگاله هند برای
مذاهب چهارگانه آن را بنا نموده است.
ساخت آن رادررمضان سال 813ه آغازنمودودرآخرصفرسال
814ه به پایان رساند.
و چهارمدرس که
درآن زمان ازقاضیان مکه بودندرامقررنمودوشصت نفرازفقهاء شامل بیست نفرازشافعیه
بیست نفرازحنفیه وده نفرازمالکیه وده نفرازحنابله بودند.(66)
15- مدرسه سلطان اشرف قایتبای درمکه سال 844ه(66")
16- مدرسه جوهریه درکنارالازهردرقاهره قبل ازسال
844ه(66"")
17- مدارس چهارگانه ای که سلطان سلیمان قانونی عثمانی درمکه
بنانمود.(66""")
فصل سوم
مدرسه مستنصریه
المستنصربالله عباسی ساخت بنای مستنصریه رادرسال 625 هجری( 1227م) دربغداددرقسمت کناررصافه آغاز نمود. بر روی رود
دجله همانجایی که در مکانی بعد از
دارالخلافه قرار داشت.
همانگونه که
صدیقی نقل نموده است(67) در آن مکان یک سری اصطبل هایی قرارداشت وهمچنین آبشخورواستخری
بوده است برای لوله ها وآبراهها آنگونه که
ابن نجارنقل نموده است وساخت آن رااستاد دارالخلافه محمدبن علقمی عهده داربودوهزینه
ساخت ان هم بالغ برهفتصدهزاردیناربود.
در مراسم
افتتاح آن روزپنجم ماه رجب سال 631ه( 1233م)هدایای زیادی (68)به محمدبن علقمی
وبرادرش احمدداده شد و آن دو بر ساخت آن نظارت داشتند و آنگونه که ابن ابی الفرج
بصری روایت نموده است بدین خاطر دو هزار راس گوسفند قربانی شد وصف هایی برای دادن
شیرینی ایجاد شد.
وسفره
بسیاربزرگی درصحن مدرسه گسترده شدکه درآن غذاهای کباب شده مانندمرغ وهمچنین انواع
شیرینی به اندازه ای بودکه قابل شمارش
نیست .حاضران ازٱن خوردند وانچه توانستندبه دروازه های بغداد وخانه های مردم ازخواص وعوام بردند.
ودراین روزابن
ناقد وزیربرمرکب سوارشد وبه سمت آنجا حرکت کردوپرده برداری آن جاراپذیرفت وازمکان
های مختلف آن بازدید کردودیدن بسیاری از چیزهای جدیدونحوه چیدمان و ترکیب آن برایش
جالب بود.(69)
وتدریس
درمستنصریه چهارقرن اززمان افتتاح آن درسال 631ه تا1048 هجری (1638م) به جزدو دوره
زمانی تداوم یافت :
دوره اول زمان
کوتاهی که دراثنای اشغال مغول ها درسال 656ه(1258م به بغداد بودکه درآن زمان مدارس وکاروان سراها ومساجد تعطیل
شد.همانگونه که ابن فوطی می گوید(70)
و زمان دوم که
بسیارطولانی بوداززمان اشغال بغداد توسط سپاه تیمورلنگ آغاز می شودکه دوبار
درسالهای 759ه (71) و 803 هجری صورت گرفت به گونه ای که دراین دوقرن نام ونشانی از مستنصریه به میان نمی آید وهیچ خبری از آن
نیست.
واین به گونه ای
بوده است که ازاواخرقرن هشتم هجری شاهدانقطاع کامل آن هستیم .
مگر دانش ها و
معلومات ساده و ابتدایی که در بعضی
ازتالیفات مصری واردشده است.واین بعدازآن بودکه بعضی علما مثل محب بن نصرالله
حنبلی که دانشیار مستنصریه بود از بغداد به قاهره رفت ودرقاهره درسال
787ه(1385م) سکنی گزید و شیخ حنبلی هاوومفتی سرزمین مصرشدوازجمله افراددیگری که
ازمستنصریه جداشدپدرش جلال الدین نصرالله شیخ حنبلی ها در مستنصریه بود که به دعوت
فرزندش ودرسال 790هجری (1388م)به قاهره رسیدوصاحب کرسی حدیث درمدرسه برقوقیه شد.(72)
همانگونه که
تدریس فقه رادرسال 795هجری (1392م) برعهده داشت.
واخبار مستنصریه درفذلکه کاتب جلبی درسال 998ه(73)(1589م) وهمچنین
درکتاب کشف الظنون آمده است.
و این زمانی
است که رضوان افندی قاضی بغداد تدریس درآن جارابا اشراف غانم بغدادی آغاز کردهم اوکه درسال 1030ه (1620) بعدازغلبه بکرصوباشی
بربغدادبه شهادت رسید.
و اخبارمربوط
به استادان آن درسال 1048ه قطع می شودواین
همان سالی است که اسم یکی از استادان آن ...ابراهیم در وقفیه جامع قلعه درمورخه سال
1048 ه همانگونه که درمقدمه گفتیم ،وارد شده است.
فصل چهارم
کیفیت تدریس درمستنصریه
درزمان مغولان
همانا تعطیلی تدریس
درزمان مغولان به درازا نکشیدو ازدوسال فراتر نرفت وپس ازآن درتمام مدارس بغداد چه
قدیم وجدید دوباره ازسرگرفته شد .مغولان به علم طب نیزاهتمام داشتند همانگونه که نسبت
به علم نجوم وحسا ب برای محاسبه دخل وخرجشان توجه می نمودند.
نویسنده الحوادث
الجامعه می گوید:مغولان بعدازفتح بغداد بسیاری ازمساجد وماذنه ها را بازسازی نمودند.(74)
وبرای همه کارها
یک سری خدمتکار قراردادندوشروع به بازسازی اماکن نمودندواین بعداز آن بودکه هولاکو
درسال 656ه (1258م) به سرزمین خودبازگشت(75)
وی سپس می گوید:"ومدارس
وکاروانسراهابازگشایی شدوفقها وصوفی ها درا ن مستقر شدند وبرا یشان نان وشهریه ومستمری
برقرارشد"
و روشن می شود
اینکه عمادالدین عمر قزوینی والی عراق که جانشین امیر مغول قرابغا بودداز سال 656ه
آثارحسنه بسیاری ازخود برجای گذاشت ابن فوطی
درشرح حال وی می گوید:
"هنگامی که
قضاوقدر الهی نافذ شدوخلیفه کشته شدوبغدادخراب گشت وجامع آتش گرفت وخانه های عبادت
تعطیل شد ،خداوندآن ها را به لطف خوددوباره گشود
وتوجه عمادالدین بدان جلب شد.مساجد ومدارس آبادشدومزارهاوکاروانسراهاترمیم گشت
ومستمری عالمان وفقهاء وصوفی ها برقرارشدورونق اسلام به مدینه السلام یعنی بغداد بازگشت
وبر بزرگان نیکی ها جاری شد".
وشمس الدین ابوالمناقب
هاشمی کوفی در قصیده ای که درمدح عمادالدین سروده است بدان اشاره نموده است وازاوست:
وزمانی که ترا به عنوان جانشین دین خود انتخاب کرد
توآنچه ازما واین شهرشکسته بود رابازسازی نمودی
وتوعدل ونیکی ومعرفت
را جمع نمودی
وعدل همیشه نسبت داده می شود به عمر.
وهمچنین ازاوست:
مدارس را زنده نمودی بعد ازینکه کهنه شده بود
باتدریس همانگونه که باران زمین را زنده میکند
وبه رباط ها ذکر وشب زنده داری را بعدازاینکه
رخت بسته بود بازگرداندی وآبادساختی.
توجه مغولان به
علم پس ازآنکه اسلام آوردندبیشترشدوسلطان غزان(77) درابتدای سال 696ه(1296م) ازمدرسه مستنصریه وکتابخانه آنجا بازدیدکردونشستی
با علمابرگزارنمود(79).
و از جمله مواردی
که برتوجه به علم پس ازاسلام آوردن سلطان غازان دلالت می نمایدآنگونه که درتاریخ غیاثی (79) آمده است این است که ازاودرتبریزسه
مدرسه ویک بیمارستان ویک دانشگاه ویک کاروانسرابه یادگار مانده است.
و علیرغم آنچه
ازخرابی بربغدادوکتابخانه های موجود درآن واردشدو
آثارارزشمندآن به ارزانی وثمن بخس فروخته شداماتدریس وعلم آموزی دربغداد برپاشدومدارس
علمی به حضور دانشجویان سرزنده وآبادان گشت.
و کتابخانه ها
برای تالیفات جدید و نسخه برداری تا یک سوم اول قرن هشتم هجری (14م) بازبود
و ابن فوطی بیان
نموده تدریس درمستنصریه بعد ازانکه درسال
656ه قطع شده بود درسال 657ه ازسرگرفته شد.
وی گفت:
"وهنگامی
که مستنصریه بعدازواقعه سال 57 گشوده شد"(81)
و همچنین بیان
می کند هنگا می که ابوالعز عزالدین محمدبن عبدالله ابن جعفرالبصری ازبصره فراخوانده
شدتدریس درنظامیه (82) که بعدازواقعه بغداد تعطیل شده بودازسرگرفته شد.
و ابوالعزچنانکه
ابن فوطی می گوید صاحب نظردرتفسیربودودرصفر سال 658ه (1259م) یعنی بعداز دوسال ازواقعه
درآن تدریس کرد. همانگونه که تدریس درمدارس دیگر نیز ازسرگرفته شد.
وتدریس همچنان
درمستنصریه با نظم خودش بعد ازواقعه بغداد حدود یک قرن ونیم ادامه یافت.
امکان این نتیجه
گیری برای ماازمعلومات بسیاری که نزدماست ازرجال مستنصریه وکسانی که در اداره امور
مدیریتی و فرهنگی بوده اندوجود دارد:
تدریس درس عربی
توسط"ابن فصیح کوفی"(84) درمستنصریه تا مسافرتش درسال 741ه به شام ادامه
یافت.
"ابومحمداحمدبن
عبدالرحمن "(85) قاری درآن در سال
757 ه وفات یافت."محمودغزنوی مشرقی"(86) بعدازسال 780ه درآن حدیث تدریس می
نمود.ودانشیار"سراج الدین ازجی"(87) درسال 749ه وفات یافت.ودانشیارآن
"محب الدین"(88) بغدادی"در سال 768ه به حلب سفرنمودودرسال 787ه درمصرساکن
شد.تدریس آل عاقولی درآن تا اواخرفرن هشتم هجری یعنی تا سال 795ه تداوم یافت
همان زمانی که تیمورلنگ اولین هجوم خودرا به بغداد انجام داد ومدرس آنجا غیاث الدین
عاقولی همراه با سلطان احمدبن اویس جلایری به شام گریخت آنگونه که "ابن قاضی شهسبه"(89)
می گویدبعدازآن که اموالش گرفته شد وبه خانواده او اهانت شد. سپس به سوی قاهره رفت
وهنگامی که سلطان احمدبه بغداد بازگشت همراه با او به بغداد برگشت و پس از کمتر از
پنج ماه زندگی درسال 798ه وفات یافت.
فصل 5
تدریس در مستنصریه
بعد ازهجوم غزها و تیمورلنگ
بی تردید قطع اخبار
و تعطیلی علم آ موزی درمستنصریه ودیگرمدارس بغداد بعدازقرن هشتم هجری (14م) به سبب دوبارهجوم تیمورلنگ به بغداد بوده است
که بدان اشاره شد.اولین حمله درسال 795ه(90)(13921م)ودومین
حمله درسال 803ه (1400م) بودکه تیمور تمام مدارس بغداد را اشغال کرد و علما رارنجوروبه
مردم بغداد بی ادبی نمود وبسیاری ازادیبان
وخوشنویسان وقاریان وموسیقی دانان ومهندسان وستاره شناسان ومعماران را با خود به سمرقندبرد.هچنانکه
به این سبب بسیاری ازعلما به مصروشام وسایر سرزمین های عربی واسلامی مهاجرت کردند.
و آنچه این موضوع
را تایید می کنداینکه ما هیچ خبری ازمستنصریه و سایر مدارس بغداد درطول دوقرن (یعنی
اززمان حمله غزها وتیمورازسال 795ه تا 998ه (1589م) )نداریم وآن سالی است که غانم بغدادی
به عنوان استاددرمستنصریه آنگونه که نویسنده جلبی درکتاب فذ لکه آوردهٰ بوده
است(91)
ومدرسه مستنصریه
ازبزرگترین مدارس شهر بغداد در اواخر قرن دهم هجری (16م) بوده است وما نامی از استادان
آن به جز غانم بغدادی که چندلحظه پیش بدان اشاره شدرا نمی بینیم.ونمی توانیم به زندگی
یکی ازاستادان این مدرسه به جز غانم بغدادی چه درروزگا راویا بعد ازکشته شدنش درسال
1030ه(92)دست یابیم.
مگر یک استاد..
که ابراهیم نامی بوده که نامش در موقوفه جامع
القلعه در سال 1048م آمده است.
واما کتابخانه
مستنصریه که یکی ازمهم ترین مراکز فرهنگی بغداد بوده است ٰهمانگونه
که ازنوشته های ابن فوطی درباره آنجا وکتابدارن مشهورش بر می آید.مانند ابن ساعی که
یکی از مورخان بزرگ بغداد بود ویاقوت مستعصمی که از بزرگترین خطاطان بغداد تااواخر
قرن هفتم هجری بودویااز کسانی که به امرکتابداری اشراف داشته و یا ازحمل ونقل کنندگان
کتاب ویا ازکسانی از خلفا وامیران وپادشاهان وسلاطین وبزرگان علماودوستداران کتاب که بدانجا رفت وآمد می کرده اند.
بعدازحمله تیموراین
کتابخانه از صحنه روزگارحذف شد وهیچ اثری ازاونمانددرحدی که درربع اول قرن هفتم هجری
(قرن 15م) تماما ازبین رفت وحتی یک کتاب ازکتابخانه مستنصریه باقی نماند.
ابن عنبه متوفی
سال 828ه (1424م) بدان اشاره کرده است"ومستنصر
درکتابخانه اش درمستنصریه آنگونه که گفته شده است هشتادهزارجلد کتاب به امانت گذاشته
بودوظاهرا چیزی ازآن تاکنون باقی نمانده است والبته خداوندباقی است."(93)
وافزون برآنچه
گذشت می توانیم بگوییم که مدارس بغداد که امرتدریس دربیشتر آن ها تا زمان مغول باقی
بوده است بعد ازهجوم غزها وتیمورهیچ مدرسه ای باقی نماندواین شامل مدارس قدیمی که قبل
از سلطه مغول بربغدادایجاد شده بودمانند
مدرسه ابی حنیفه
ونظامیه وتاجیه دردروازه ابزروتتشیه وبهائیه ومغیثیه ومدرسه زیرک در خیابن عمیدٰوثقیفه
درکناره دجله زیر دارالخلافه در دروازه ازج(94).ومدرسه زمردخاتون مادرناصردرقسمت غربی برای اصحاب شافعی می گردید.
وهمچنین شرابیه
ومجاهدیه وفخریه یا دارالذهب(95).ومدرسه بنفشه یا مدرسه شاطئیه دردروازه ازج برای حنبلی
هاومدرسه احمدبن بکروس در درب قیارشرقی بغداد برای حنبلی ها را شامل میشد.وهمچنین مدرسه
کمالیه برای اصحاب شا فعی ومدرسه قادرجیلی
برای حنبلی ها(96)وموفقیه وترکان خاتون برای حنفی ها وقیصریه نزدیک کاروانسرای شیخ ضیاءالدین ابی نجیب عبدالقاهرسهروردی ومدرسه
ابن جوزی دردروازه دینارو...راشامل می شد.
یا مدارس جدیدی
که درزمان مغول ساخته شد مانند عصمتیه ومرجانیه ومسعودیه.
ما به هیچ نام
ونشانی ازاین مدارس حتی ازنظامیه که دراوایل
قرن نهم هجری بوده دست نیافتیم.هرچند نام مستنصریه در نصف قرن یازده هجری (17م)همانگونه
که گذشت ذکرنشده اما دراینکه درآن تدریس جریان داشته تردیدی نداریم.هرچندکاتب جلبی
ذکر نکرده است که مستنصریه از بزرگترین مدارس بغداد بوده است وباورمان این است که مدارس
بغداد همگی ازصحنه روزگارپاک شده اند. (97)
وازجمله مواردی
که عدم بیان تعطیلی درس در مدارس بغداد درزمان هولاکو را درمقایسه با رخداد های
زمان تیمورتایید می نماید این است که ما پس از پِژوهش وجستجوی جدی درنسخه های خطی به
زبان عربی دربغداد ودمشق وقاهره وتونس وپاریس ولندن واستانبول ودر بسیاری از انتشارات
عربی درمی یابیم که تعداد بسیارزیادی از دانشمندان درمستنصریه که بالغ بر150شخصیت علمی
بوده اندوهمگی درعصر مغول زندگی می نموده اند...
فصل 6
سطح علمی
درمستنصریه
پس از بررسی وموشکافی
وآزاد اندیشی برای ما ثابت شده است که مستنصریه
به عنوان یک دانشگاه بزرگ درسطح علمی بالایی قرار داشت که با سطح علمی
دانشگاههای مختلف جهان که امروز شاهد آن می باشیم ٰبرابری
می کرد.
ومی توانیم
این سطح علمی را ازچهار طریق به دست آوریم که عبارتنداز:
1-
ویِژگی دانشجویانی که دراین دانشگاه پذیرفته
میشدند:
ما به تعداد
بسیار زیادی ازفقیهان دست یافتیم که مارا تا حدزیادی در شناخت سطح علمی دانشجویان
مستنصریه یاری نمود.
وبراین اساس
می توانیم بگوییم:
این دانشجویان
ازبین فقیهان سطح بالا انتخاب می شدند یا بعدازاینکه آنان شهرتی علمی درتالیف یا
تدریس یا نظیر آن پیدا می نمودند(98)واین قواعدواصول شبیه قواعدی است که در
دانشگاههای امروزی مرسوم است.
2-
سطح علمی
بزرگانٰ استادان ودانشیاران:
این
افرادازبین استادان وبزرگان درعراق وشام ومصروسایربلاد اسلامی انتخاب می شدند(99)
کسانی که به شهرت بالایی دست یافته یا درطلب علم وپژوهش وتحقیق به شهرهای مختلف
مسافرت نموده وکاملاشناخته شده بودند.
وکتاب های
ارزشمندی که امروزه نیزازمهم ترین منابع فرهنگ عربی واندیشه اسلامی به شمار می
آیدرا تالیف نمودند.به جز مواردی که ازبین رفته ویا دراثناء حوادث واقع شده
دربغدادهنگام سقوط خلافت عباسی به صورت عمومی واقع شدازبین رفت.
ویاهنگام حمله
لشکریان تیمور لنگ که دوباردراواخر قرن
هشتم هجری واوایل قرن نهم هجری به صورت خاص انجام گرفت ازبین رفت.
وتعداد بسیاری
ازدانشمندان ازبغداد به خارج عراق مهاجرت نمودندبه گونه ای که بتوانندبعضی اقدامات
علمی را در سطح وسیع تری به خصوص درشام ومصروخراسان انجام دهند.
وهجرت آنان
درواقع فراراز بیگانگان غاصب بعدازسقوط
خلافت عباسی دربغداد بودبه گونه ای که"درعراق جنگ ها ومحنت ها وغم ها پدیدآمدٰحادثه
عظیم وبدبختی هابه درازاکشید"("100)
برای بیان
فضای علمی که مستنصریه بدان برتری می یابدکافی است آنچه در پی می آیدرا
یادآورشویم:
1-
همانا
"دانشیاران" درآن گاهی به عنوان استادان "مهمان یا مدعو" به
سایرمدارس منتقل می شدند.مانندابن عبدالمحمودوشافع جیلی ومحب بن نصرالله بغدادی
وعلم الدین شارمساحی ومجدالدین ابن ساعاتی تغلبی وابن زریق کوفی وشمس الدین
اصفهانی وسایرافرادی که شرح حال ایشان
در استادیاران مستنصریه آمده است.
درصورتی که درسایر مدارس منتقل نمی شدند مگر برای همیشه(101)
چنانکه ملاحظه
می شوداینکه بسیاری ازدانشیاران درآنجا کسانی بودندکه به تالیف کتب
مشهوربودندودردانش ها وفرهنگ ها سرآمدودرقضاوت صاحب نام بوده وسمت های گوناگونی
راعهده دار بودند.
افزون برآن
کتابداران کتابخانه مستنصریه نیزازعالمان برجستهٰ
وتاریخ نگاران مشهوربودند.
بلکه شما می
بینی دربین جابجا کنندگان کتاب ها وشاغلان
خدمات کتابداری -که به منزله فراشان امروزی می باشند-افرادی راکه ازاستادان حدیث
استماع نموده ٰدرزمره علما بوده وویااجازه روایت ازآنان داشته
اند.وبالاتر ازاین می بینی دربین فراشانی که دراین دانشگاه کار می نموده اندکسی
راکه بخوبی از کتب نسخه برداری نموده است.
3-
وسائل کمک
آموزشی درمستنصریه:
در مستنصریه
مواردی بود که موجب بالا رفتن سطح علمی دانشجویان می شد که به دوموسسه می توان
اشاره کرد:
اول-بیمارستانی
که درآن پزشکی تدریس می شد.ومستنصریه فضای مناسب ومهیایی برای کسب تجربه وآزمایشات پزشکی ومعالجه بیماری
ها بود.
دوم:کتابخانه
ای آبادوگسترده ودارای انواع تالیفات ومورخین گفته اندخلیفه که مستنصربالله هنگام
بازگشایی آن هشتادهزارکتاب به صورت امانت بدان جا برد.سوای آنچه پس از آن بدانجا
برده شدواین کتابخانه به دانشجویان کمک می کرد که به یاداشت برداری ومطالعه وتالیف بپردازندکه این امرمنجر
به پیشی گرفتن درعلوم وبالا رفتن سطح علمی دانشجویان و استادان آن می گردید.
4-
نسبت استادان
به دانشجویان درمستنصریه:
ما می توانیم
چگونگی سطح علمی دانشگاهی درمدارس بغدادرا
به صورت عام ودر مستنصریه به صورت خاص ازنسبت تعداد استادان به تعداد دانشجویان یاکسانی
که مشغول علم آموزی بودندودر دریابیم.زیرا در این موردمقایسه می شود پیشرفت
دانشگاهها ومراکزعلمی وبرتری آن ها.
وقتی ما
بدانیم که دانشجویان مدرسه فقه درمستنصریه 248نفر بوده اندٰوتعداد
استادان ودانشیاران در آن 20نفربوده اندنسبت مدرسین به طلاب عبارت است از:20به 248
یعنی
هر4/12دانشجو یک استاد.
ودردارالقرآن
30دانشجوبوده وبرای آنان یک شیخ ویک دانشیاربوده است وبراین اساس نسبت استادان به
دانشجویان می شود:
2به0 3
یعنی برای
هر15دانشجویک استاد.
وبرای حدیث یک
استاد ودوقاری بوده یعنی یک استادبرای سه دانشجو.
ودرآن یک پزشک
برای 10نفرکه پزشکی می آموخته اند.
ومجموعه
دانشجویان آن 300نفربوده اندکه به شکل ذیل توزیع شده اند:
248دانشجویا
فقیه درمدرسه فقه مستنصریه
30دانشجودردارالقرآن
مستنصریه
10دانشجودردارالحدیث
مستنصریه
10دانشجودرمدرسه
پزشکی مستنصریه
ومجموعه اعضای
هیات علمی یا استادان دراین بخش های علمی بالغ بر30دانشمندمیشوند:
1مدیربه عنوان
سرپرست به عنوان رییس دانشگاه
20استاد
ودانشیار درمدرسه فقه مستنصریه
2نفرازاستادان
ودانشیاران دردارالقرآن مستنصریه
3نفرازاستادان
ودانشیاران دردارالحدیث مستنصریه
1نفرپزشک
درمدرسه پزشکی مستنصریه
29
وبراین اساس
برای هرده نفردانشجویک استاد بوده است.
پس هنگامی که
دانستیم این موارد را ٰسطح بالای علمی دانشجویان واستادان مستنصریه را در می
یابیم واین نسبت نزدیک است در قیاس با دانشگاههای امروز.
فصل 7
سطح معیشت یا زندگی
دانشجویان ودانشمندان آن
برای اینکه سطح
معیشتی بزرگان مستمری بگیران وحقوق ودستمزد عالمان وفقیهان وسایرکارکنان که به زودی اسامی آنها در باب های مختلف کتا ب خواهد آمدبفهمیم
شا یسته است که بگوییم المستنصر بالله وقف
های زیادی برای مدرسه خود انجام داد وتلاش کرد کارهایی که هیچ کس قبلا انجام نداده بوداقدام کرد تا اینک آنها زندگی
مرفهی داشته باشند وبتوانند به امور علمی
بپردازندوبرای اینکه سختی ها وهزینه های زندگی آنان را به خود مشغول نکند.پس برای مدیران وبزرگان
واستادان ودانشیاران و پزشکان وکتابداران وپیشوایان وخطبه خوانان وسخنرانان درمسجدودانشجویان
وکارمندان وکارکنان درمستنصریه
آنچه آنها را ازغذا
وونوشیدنی ها وحقوق که کفایت نمایدمهیا
نمود وبرای آنان خوابگاه ومسکن ترتیب داد.
این غذاهابه
صورت روزانه درآشپزخانه پخته می شد وبین دانشجویانی که ثبت نام نموده بودند توزیع می شد.وتعداد این دانشجویان 248نفر در مدرسه فقه و30نفر درمدرسه قرآن
و10نفر درمدرسه حدیث و 10نفر در پزشکی مشغول
به تحصیل بودندوآن غیرازنان وشیرینی ومیوه وصابون بودوافزون برآن برای آنان
حصیروزیراندازوچراغ وروغن وفرش ومدادوکاغذوقلم
برای نسخه برداری وهمچنین آب سرد درتابستان
وحمام داغ در زمستان برای آنان تهیه می شد
افزون براینها
خدمات رسانی مطلوب ازطرف خدمتکاران نسبت به دانشجویان انجام می شد
اما کارکنان اداری واستادان پس روزانه بین آنان مقدار زیادی نان وگوشت
و سبزی و چوب(102)و به اندازه نیاز خودشان
خانواده شان ومهمانانشان توزیع می شد.
این به جزلباسهای مختلف ودستمزدمستمری بودکه به آنان پرداخت می
شد.
افزون برهمه اینها
صاحبان این وقف در پایان هر ماه حقوق نقدی
که با دینارطلا دریافت می کردند که براساس مرتبه ودرجه شان وسمتها ومرتبه علمی
والقاب علمی متفاوت بودضمن آنکه که این شهریه ها در ماه رمضان هر سال دو برابر می
شد.
وهرکدام از
برخورداران از این وقف وکسی که مریض می شد ازاین افرادبه صورت رایگان درمان می شد
ووبه آنان داروها ونوشیدنی ها والکل ومواد روان کننده والکل وشکروجوجه وسایر مواردنیزبه
این افراد داده میشد.
و برای اینکه سطح
معیشتی را که ارباب مستنصریه از آن برخوردار بودند را بهترفهم کنیم باید به به قیمت
دینار درآن عصراشاره کنیم واینکه چگونه با
آن معامله میشد وخرید وفروش می شد.
بسیاری از مورخان
دراین زمان گفته اند که هریک دینارمساوی
12درهم بوده است.
وصفی الدین
عبدالمومن(103) ابن فاخر ارموی بغدادی یکی از شاگردان مستنصریه گفت:من ماهانه
حقوقی را ازدیوان می گرفتم که سالانه پنج هزار دینارمی شدکه برخی ازآن درهم بود که
شصت هزار درهم می گردید(104)
ودر عسجدالمسبوک
و حوادث جامعه آمده است که درهم ها درسال 632ه دربغداددرزمان خلافت
مستنصر ضرب گردیده است.ودرشهرهای
مختلف پخش شدومردم با آن معامله می کردندوآنها
قبل ازاین معامله می کردندبا قراضه طلا:قیراط وحبه همانگونه که گذشت(105).جمعی از سرپرستان و دولتمردان
سپس جمعی از تاجران و صرافان به دارالوزاره آمدند و درهم هایی نقره ای که نشان
شریف مستنصر بر آن نقش بود را به نزد وزیرابی
الازهر نصیرادین ناقد انداختند. سپس برخاست و جماعت و دانستند که خلیفه
درحق رعیت لطف کرده است وآنان راازمعامله باحرام برحذرداشته ووموجب دوری آنان ازگناهان
شده وآنان را ازمعامله وصرف ربا با معامله به وسیله درهم هادرعوض دریافت قراضه بی نیاز نموده است .وقیمت هر ده درهم را یک
دینار قرار داده است وصرافی ها را برای اینکه مردم با آن معامله نمایند به آنان
عطا نمود.(107)
و قراضه: تکه
هایی کوچک از دیناربوده است واین دینار قدیمی "المثلوم " نامیده می شد
زیرا از قطعه ای کوچک اوجدا می شد و همچنان این کلمه درنزد مردم بغداد برای دلالت
برقیمت بالای این مثلوم به کارمیرود(108)
و مردم تا سال
645ه با این درهم ها معامله می کردند.پس درآن زمان شایع شد که دیوان قصد باطل کردن
معامله با درهم ها را دارد و بایستی همه با قراضه همراه با تصویر و منقش معامله
کنند و علت آن هم این بودکه درهم ها در نزد مردم بسیار شده بود وطلاکم شده
بودومردم از گرفتن آن دوری می جستند. تا اینکه هر دوازده درهم با یک دینار معامله
وخرید وفروش می شد.مردم ازخساراتی که دراین معاملات دیدند ناراحت شدند. پس دستور
داده شد درهم های جدیدی ضرب شودکه مردم با
آن معامله کنند و هر ده درهم مساوی یک دینارشد.
پس این مواردنیز
موجب ناراحتی دوباره مردم شد چون هر ده
درهم ونصف معادل یک دینا ر می شدٰپس دوباره مثل قدیم شروع به معامله
کردندبه گونه ای که هر دوازده درهم یک دینارمی شد ودرهم های جدیدنیزهر یازده ونیم
درهم یک دینار معامله می شد(109)
پس پول وقیمت
ها بالا وپایین می شد وثبات نداشت.تا اینکه در سال 682ه پول های مسی باطل شدوبه جای آنها پول های نقره ای ضرب
شد.
و هر دوازده
فلوس یک درهم بود.سپس آن نیزدر سال 683ه باطل شدودرهم هایی ضرب شد که هردرهم سه فلوس
ارزش داشت و مردم بدان معامله می کردند(110).
و در سال 684ه
این درهم ها هم باطل شد.وامور دنیا یی مردم تعطیل شد وزندگی وآسایش معنی نداشت ودرهم
هایی به جز آن ضرب شدوقیمت آن هشت مثقال به یک دینار بودوقیمت درهم های اولیه متفاوت
شد برخی هر ده مثقال یک دینار بود و بعضی از آن12مثقال یک دینار و از مردم چیزهای
زیادی هدررفت.سپس دربقیه سال درهم های دیگری ضرب شدومردم در معامله با ان براساس عدد معامله می کردند.قیمت ها به صورت جدی بالا
رفتوهر سه رطل نان به یک درهم فروخته شدومردم مستضعف وفقیرفرزندان خودرا می فروختندوبه مردم ازگرانی
و کسر درهم وبی ارزش شدن آن سختی بسیاری وارد شد(111)
و در سال
698ه سلطان غزان دستوردادکه طلا راصاف
کنندونقره رانیز از غش پیراسته نمایندودراین خصوص دقت به خرج دهند و درهم ها را به
وزن یکسان ضرب کنند تا مردم بر اساس عدد با آن معامله کنند. و وزن هر درهم نصف
مثقال بود و هرکدام از درهم ها وزن واحدی داشتند سه مثقال ویک مثقال. و هریک
مثقال طلا 24درهم بود. و از طلا چیزهایی
در وزن های گوناگون ضرب شد5مثقالٰ 3مثقال .2مثقال ویک مثقال ونیم مثقال
وربع مثقال یا یک چهارم ودستورداد ه شددرهمه سرزمین ها براین اساس عمل نمایند پس عمل شد وهمه مردم از آن سود بردند(112)
فصل 8
منابع پژوهشی درباره
مستنصریه ودانشمندان آن
وبعداز بحث
مفصلی درباره مستنصریه ومقایسه آن با مدارس اسلامی دیگردربغداد وشام ومصرواشاره
به علماء وسطح علمی ومعیشتی درآن ،بیان برخی
ملاحظات مهم رادرنقد منابع عربی که درآنها از مستنصریه ن وعلمای آن نام برده شده را
مفید می دانم .تا اینکه که به سختی های
زیادی که با آنان مواجه بودم وتلاشی که به کاربردم تا اطلاعاتی درباره دانشگاه
وومدیران امور آن واستادان وبزرگان ودانشیاران ودانشجویان وکتابداران و....شناختی
به دست آورم نیز اشاره نمایم.
واینک برخی از
این ملاحظات:
1-
پژوهش وکاوش درنسخه
های خطی عربی در کشورهای غربی وسرزمین های
عربی واسلامی نیازمند صرف وقت زیادی تلاش بسیاری بود برای
اینکه به کلی فاقد فهرست بودند.
مانندتلخیص مجمع
الاداب فی معجم الاسماء والالقاب ابن فوطی والوافی بالوفیات صفدی .ومرات الزمان ازسبط
جوزی وتاریخ بغداد ابن نجار.وعیون الاخبارونزهه الابصارازابن ابی سرور صدیقی وطبقات
ابن شهبه .والاعلام بتاریخ الاسلام قاضی شهبه و همچنین الغرف العلیه فی تراجم متاخری
الحنفیه ازمحمدبن طوبون صالحی حنفی ...الخ..
ومانند آن را درباره
کتاب های عربی چاپ شده در کشورهای عربی واسلامی می توان گفت مانند حوادث الجامعه والتجارب
النافعه فی المئه السابعه.والدررالکامنه فی اعیان المنه الثامنه از ابن حجر.والضوءاللامع
فی اخباراهل القرن التاسع از سخاوی وشذرات الذهب فی اخبارمن ذهب از ابن عبدالحی حنبلی.
وکتابهای طبقات
مثل ذیل طبقات الحنابله ابن رجب وطبقات الشافعیه الکبری سبکی .والجواهرالمضیه فی طبقات
الحنفیه از ابی الوفاءالقرشی.والفوائدالبهیه فی تراجم الحنفیه از لکنوی وطبقات الحنفیه
از طاش کبری زاده...الخ.
2-
بعضی
ازمعلومات مهم درباره مستنصریه درکتاب هایی آمده است که به ذهن خطور نمی کند
.مانند آنچه درکتاب "العلام باعلام بیت الله الحرام" ازقطب ابلدین حنفی
.ودر"تاریخ ابن فرات"و"النجوم الزاهره فی ملوک مصروقاهره" ودر"عمده
الطالب فی آنساب آ ل ابی طالب " ازابن عنبه...الخ آمده است.
3- دربسیاری ازمصادرمهم تاریخی زندگینامه بسیاری از شخصیت های علمی مستصریه آمده است بدون آنکه
اشاره شود به اینکه آنان از شخصیت های علمی مستنصریه بوده ان.واگربه این مطالب ازبرخی
مراجع خطی یا کتاب های چاپ قدیم ویا چاپ جدید دست پیدا نمی کردیم بسیاری از
موادپژوهشی خودرا از دست می دادیم وامثا ل آن ها را از بزرگان مستنصریه وشخصیتهای
آن به حساب نمی آوردیم.
به عنوان مثال
یا قوت مستعصمی ،مورخان اورا ازبزرگان علم خطاطی می دانستند بدون آنکه اشتغال اورا
درکتابخانه مستنصریه بیان کنند و اگر به این موضوع در "تلخیص معجم الاداب ابن
فوطی " دست نمی یافتیم اورا از رجال مستنصریه نمی دانستیم. و وقتی شرح زندگی
ابن فوطی را در کتاب "شذرات الذهب" می خوانیم به عنوان مثال ذکر سرپرستی
او را در کتابخانه مستنصریه علیرغم مشهوربودن
وآشکاربودن در آن نمی بینیم .
و سبکی
در"طبقات الشافعیه الکبری"ازاین که ابن نجارازدانشمندان مستنصریه بوده
یاد نمی کند.چنانکه ما درکتاب"الوافی بالوفیات للصفدی" نمی یابیم که به
اینکه جمال الدین ابن عاقولی از دانشمندان مستنصریه بوده اشاره ای کرده
باشد.درحالی که این دودانشمندازشخصیت های علمی برجسته مستنصریه بودند.
وگاهی به
دانشمندانی برمی خوریم که در مستنصریه استاد بوده یا به آنجا رجوع کرده یا قرائت
کرده انداما درکتاب های دیگر وشرح زندگی آنها هیچ چیزی از تدریس یا بازگشت آنان به
مستنصریه بیان وحتی اشاره ونیم نگاهی هم
بدان نشده است.
و ابن عبدالحق
واونویسنده کتاب "مراصدالاطلاع" ذکرشده در"منتخب المختار" است
او به نحقیق ازاستادان مستنصریه بوده است واین مطلب نه در شرح حال
اودر"الدررالکامنه" ونه"الشذرات"ونه درذیل طبقات حنابله ابن
رجب با توجه به اهمیت این مصادر نیامده است. افزون براین ابن رجب می گوید:همانا صفی
الدین یاران خودش را ازتلاش برای تدریس وی
در مستنصریه نهی کرده است ومتعرض آن باوجود توانایی بدان نشده است.
و ابن فصیح
کوفی شرح زندگی اورا در کتاب درر خود
نوشته واشاره ای به تدریس اودر مستنصریه ننموده است .
چنانکه او شرح
زندگی ابن خراط دوالیی را آورده وبه این موضوع اشاره کرده است که او"سرپرست
کرسی حدیث بوده است" وبدین مطلب که این کرسی همان کریس مستنصریه بوده است که
درکتاب های دیگر بیان شده است.
بنابراین ما با
مشکلات زیادی مواجه شدیم که منجرشد به مصادر زیادی مراجعه کنیم تا اینکه در جمع بین مانند این تفاوت های دوراز
ذهن به قدرتوان توفیق حاصل شود.
4- از مواردی
که براین سختی ها می افزاید اینکه مستنصریه جدا مشهوربوده است تا جایی که ابن ساعی
می گوید: همانا زمانی که مستنصربالله مدرسه معروف خودرا بناکرد...(113)
وابن رجب می
گوید"وهنگامی که المستنصرمدرسه معروف خودرا بازسازی کرد"(114)
وصاحب شذرات
می گویددربیان سرپرستی ابن نجارواشتغال وی
در آن "وهنگامی که مستنصر مدرسه معروف خودرا ساخت...(115)
و دمیری می
گوید: "ومدرسه ای را ساخت که درجهان همانند ندارد"(116)
یا می گویند: مدرسه
مستنصرومرادشان مستنصریه است وبه جز آن ایشان غفلت کرده اند ازبیان آن وصرفابرشهرت
وشناخت مردم بدان تکیه نموده اند.
و بالاتر اینکه برخی آن را به عنوان مصدر تاریخی دانسته اند.ذهبی روایت کرده است که تقی سبکی گفت:اینکه خوارزمی برای اوگفت:"به
هنگام ساخت مستنصریه من هفت سال یا هشت ساله بودم .ودرخوارزم به دنیا
آمدم."(117)
5- بسیاری از
اسامی افراد ویا لقب ها یا کنیه های آنان
همه یا بخشی دچارتحریف وتصحیف شده است.وما برای دست یابی به شکل صحیح آن
چاره ای جز مراجعه به گمان های گوناگون نداشتیم
برای اینکه شکل صحیح این مدرسه ودانشمندان
ویا کتاب های انان را درحد توان بیان
کنیم.واینک نمونه هایی از تصحیف را که ما بدان دست یافتیم در مراجعی که ازمستنصریه
ودانشمندان آن نوشته اند و تلاش کردیم برخی را تصحیح وبرخی دیگر را به اصل اولیه
آن برگردانیم :
الف- ابن
(الطبال): یکی ازاستادان حدیث درمستنصریه
به صورت "البطال" یک بار و"الفال" گاهی
و"الطحال"(118) درجایی دیگر.
ب- عبدالرحمن
بن عبدالطیف (البزازالمکبر):استاد حدیث در مستنصریه به صورت "البزازالمکثر"(119) یا
المکسر واردشده است.
ج- وابن
الفویره استاد دارالحدیث در مستنصریه به صورت "القویره"
و"العویده" یک مرتبه والفویره و"القویزه" باردیگر(120)
د- ومسجد"قمریه"
وآن یکی ازمساجدی است که در دوران خلافت مستنصر درسال 626ه کامل شددر قسمت غربی
بغداد برکناره دجله مقابل کاروانسرای بسطامی وهمچنان تا امروز وجوددارد به نام
"حمویه"
ه- وابن
ایازاستادنحودر مستنصریه تصحیف شده به"سراباذ"(121) یا "ابن
ابان".
و- وابن ابی
الدینه استاد دارالحدیث در مستنصریه به صورت ذیل آؤرده می شود"ابن ابی
الدنیه" یا "الدثنه" یا "الدنیا"(122) یا ابن ابی
الدمنه(123).
ز- والزریرانی:استادحنبلی
هادر مستنصریه بوده است .اسم او درشذرات واردشده"الذریرانی"
ودرالدرر"الزریراتی"(124). درحالی که منسوب است به ه زریران یکی از
روستاهای عراق که پایین ترازمدائن درقسمت غربی دجله واقع است.
ح- والفاروتی
استادشافعی هادر مستنصریه نام او واردشده"الفاروقی" (125).یا الفاروتی.
ط- والشونیزیه
وآن یکی ازگورستانهای سمت غربی بغداد می باشدکه جنیدبغدادی وبسیاری ازدانشمندان
بغداد درآن دفن شده اندکه تحریف شده است به"السویرمه"(126)
ی- والبزرتی،والبرزی، والبرزالی
همه اینهانام یکی از دانشمندان مستنصریه است
"شمس الدین محمدالبرزبی" منسوب به برزبین(127) اشاره دارد.
ک- پس دقت کن
در عبارت زیر درمنتخب المختار از ابن ابی فصیح کوفی حنفی استاد عربی در
مستنصریه(128):"وله مصنفات فی المذهب ونظم النافع فی العقد" که چگونه از
عبارت صحیح آن یعنی "وله نظم النافع فی الفقه " تحریف شده است.
ل- ومشرعه
الروایا به مشرعه الزوایا تصحیف شده است.
م- والبزودی
به البردوی
ن- وابن
الابری به ابن الاثری .......الخ.
و هماننداین
تصحیف ها بسیارزیاداست که دربسیاری از مولفان گذشته ومعاصر که درپانوشته ها ی این
فصل یاد می کنیم واقع شده است.
6- بسیاری از
منابع مهم این پژوهش گم شده یا از بین رفته است.مانند تالیفات ابن ساعی وابن فوطی وآن
دو از مشهورترین کتابداران کتابخانه مستنصریه واز بزرگان تاریخ نویسی عراق درقرن
هفتم وهشتم هجری (سیزده وچهارده میلادی) بوده اند.
و به عنوان
نمونه اگر ما بربقیه مجلدات مجمع الاداب ابن فوطی که نقل های بسیاری آن را 50جلدیا
80جلد بیان کرده اندهمانا بسیاری از دانشمندان
مستنصریه وفقهای آن را می یافتیم که دیگران نامی از آنان نبرده
اند.واگرکتاب ابن ساعی "شرط المستنصریه" وهمان "مفاتیح الجنان
ومصابیح الجنان" است به دست ما می رسیدما به چیزهای بسیاری از نظامات وشرایطی
که المستنصر قرارداده است شناخت حاصل می کردیم.
وکافی است بیان
اینکه ما در زمان زیارت وبازدید از دمشق در راه سفر به پاریس درسال 1936م بیشتر
ازپنچاه زندگی نامه مختصر در جلد چهارم از
تلخیص مجمع الاداب که درکتابخانه ظاهریه دمشق وجودداشت دست پیدا کردیم.همه زندگی
نامه ها درجدولی خاص وبسیاری ازاین زندگی نامه ها درسایرکتابها ومنابعی که در
اختیارما بودنامی نبرده شده است.
همانگونه که
ما توانستیم بعداز چاپ اول این کتاب سه نفر ازشخصیت های علمی مستنصریه را پیدا
کنیم وآن در المشتبه الذهبی وذیل مرات
الزمان یونینی وعسجدالمسبوک خزرجی آمده بودوپانزده نفر ازدانشمندان مستنصریه رادر اجازه ابن صیقل جزری یافتیم.
این بماند
وماتوانستیم استخراج کنیم ازآن چه نوشته اند "ابن فوطی" و"ابن
ساعی"و"ابن حجر"و"الصفدی" و"ابن
عمادحنبلی"و"سخاوی"
و"ابن رافع"
و"ابن شهبه" و"السبکی" و"ابن رجب" وامثا ل اینها
معلومات بسیار زیادواموری دقیق از مستنصروبزرگان
آن ومدیران درامورآن واستادان ودانشیاران ودانشجویان وموقوفات وکتابخانه ها
ودانشگاهها وکسانی که از آنجا بازدید نموده ویا درآن اقامت گزیده اندوکسانی که
برای آنان مجلس عزاداری برپاشده یاعلمایی که
درآنجا به لباس فتوت ملبس شده اندوکسانی که مجالس جشن حاضر شده اند و مجالس
دادخواهی که درآن برگزارشده و نشست های علمی که عالمان بزرگ بغداد درآن برپا نمودهاند.
بی تردید علمای
مستنصریه و بزرگان آن کسانی که ما بدانان دست یافتیم این ها همه آنانی نیستند که
درآنجا خدمت کرده اند.زیرابسیاری ازکتاب های تاریخی به دلایل گوناگون گم شده است.یا
اصلا به دست ما نرسیده است.یا به جاهای دور برده شده است مانند جلد پنجم تلخیص
مجمع الاداب ابن فوطی ازبغداد به پنجاب درهند برده شده است ودرحال حاضرازکتاب های
دانشگاه لاهورپاکستان می باشد که درمجله "اورینتل کولج میکزین"oriental
Colleg magazine(مجله دانشکده شرق شناسی) منتشرشد.
وبا وجود
اطلاعات بسیاری که ابن فوطی از مستنصریه درتلخیص مجمع الاداب آورده است با این وجود می گوید"سزاوار نیست
که دراین مختصر درشرایط آن بسیار گفته شود"(129)ودرحوادث الجامعه –که از
پربارترین منابع مستنصریه تعبیر میشود-دربیان شرایط آن :گفتار اوست"به جزآن
واگربخواهیم بیان کنیم تعداد آن را طولانی می شود"(130)
ود"تجارب
السلف" ازنخجوانی آمده است:"اگربه شرح جزئیات مقررات این مدرسه بپردازم
همانا طولانی می شود".
وبی تردید
اینکه منابع گمشده دربردارنده زندگی بسیاری علاوه بر بسیاری ازعلمایی که به تفصیل
درحدامکان ازآنان دربخش های بعدی همین کتاب یادخواهیم کردبوده است.
7- و این نگاه
تحلیلی مختصر را با آخرین ملاحظه به پایان
می بریم وآن اینکه برای پژوهشگربعد از دقت بسیار روشن می شود که تعداد بسیاری از این
دانشمندان ازنظرنژادی ومحیط زندگی یا فرهنگی عرب بوده اند.همانگونه که به زودی
برای خواننده روشن می شود که نقش اساسی
تعلیم در مستنصریه دردست عرب ها بوده است.ودراین
مورد فرقی نمی کند که دانشمندانی را ازریشه هاواصل عرب بدانیم یا کسانی که ما آن
ها رابه خاطرمحیط تربیتی ودینی یا ریشه ای یا زبانی یافرهنگی ویا سرپرستی عرب ها ویا دوستی آنان عرب بدانیم.
پی نوشت های بخش
اول
1- عیون
اخبارالاعیان ص 159تلخیص مجمع الاداب ج 4 ص 130و253خلاصه الذهب المسبوک ص212منتخب
المختار34و228الدررالکامنه1:250.وبغیه الورقه ص 201و213.
2- عیون
الاخبارونزهه الابصارج 1ص 239.الوافی بالوفیات ج24ص 12.الحوادث الجامعه ص53-58.ابن
الفوطی ج5 ص528 درزندگینامه المستنصرالمرقمه 1098.خلاصه الذهب ص212.رحله ابن بطوطه
ج1 ص141.لسترنج ،بغدادفی خلافه العباسیه ص266.والاعلام باعلام بیت الله
الحرام ص81.والمسجدالمسبوک ص148.
3-
ریاست میراث
مردمی وعمومی این سنگ نبشته رابه موزه "کاخ عباسی"به قلعه وزارت دفاع
منتقل کرد.ودررسال 1961م به مکان اول
درباب اصلی مستنصریه که بازمی شودبرخیابان الهرج بازگردانده شد.
4-
المنتظم ج9
ص66.
5- همچنین
پزشکی درمساجد تدریس میشد.عبداالطیف بغدادی نقل کرده است که درس طب هروزدر هنگام
ظهردرالازهرداده می شد.مراجعه شودبه ابن اب اصیبعه 2:207همانگونه که پزشکی درمدارس
مستقل طب تدریس می شد.
6- دربغدارهنگامی
که ابن جبیر درسال 580ه بازدید نموده است سه مدرسه وجود داشته است.وهنگامی که به
دست تاتارسقوط نموده 38مدرسه بوده است.رج
به رحله ابن جبیرص 177.والدرالمکنون فی الماثرالماضیه من القرون یاسین عمری درمقاله ای که مرحوم الاب انستاس
کرملی درمجله المشرق ج 11ص 396 سال 1908منتشرنمود.
7- خلاصه
الذهب ص212.
8- الحوادث
الجامعه 33و181.
9- مانند
مدرسه دخواریه سال 565والبودیه سال 664ه والربیعیه سال 686ه.رج به التربیه
عندالعرب طوطح ص 145و150و151.
10- الدارس فی
التاریخ المدارس ج 1ص11.طبقات القراءالذهبی ص 115.
11- النعیمی
ج1ص7-17.
12- الحوادث
الجامعه ص4.ٰ
13- تلخیص
مجمع الاداب ج4 ص 497-498.
14- التلخیص
ج4 89ٰ90
والوافی ج12/1ص 100وصفدی دران نقل نموده است که تقی الدین المقری الاربلی م 668ه
درآن اقامت داشته است.واوشیخ قراء درعراق بوده است.رج همچنین به ص 461ازاین کتاب .
14"-رج
التلخیص ج4 ص1091.
14""-به
خطا رفته است درتعداد خانه های حدیث که وجود داشته درمشرق اسلامی قبل ازدارالحدیث النوریه که درمجله المجمع العلمی العراقی شماره 17درسال
1976.
15- التاریخ
الباهر ص 172. المقریزی ج4 ص211. النعیمی ج1ص99. السلوک ج1M.H.D sauvaget
ص258-9 شماره 20
16- مفرج
الکروب ج1ص284.
17- المقریزی
4:211
18- النعیمی1:
123-128
19- الحوادث الجامعه ص4.
20- تلخیص ج4 ص193.
21- الاثارالاسلامیه والتاریخیه فی حلب لاسعدطلس ص216-217.
22- الیونینی ج3 ص235 ومقریزی 4:201
23- الیونینی
ج3 ص246-247.
24- برگه
149درحوادث سال 31ه.
25- برگه 159
ازنسخه خطی پاریس
26- درکتاب
الدارس نعیمی م 927ه مدارس امده است
27- الیونینی
3:320.
28- محمدبن
عفیف الدین درسال 566ه ان رابنا نمد
29- درجزء
چهارم ازمقریزی نام تعدادزیادی ازمدارس شافعیه درمصر امده است
30- نسبت اوبه
ابن عقیل ابی العباس الخضربن نصربن عقیل اربلی م سال 567ه می رسد
31- التربیه
عندالعرب 144ٰ145
32- طوطح150والمقریزی
4:25
33- مقریزی
در4:192گفته است..
34- الیونینی ج3 ص236ٰ247ٰ294.
35- المقریزی
4:225.36
36- العزیه.تلخیص
مجمع الاداب 4:153ٰ388.
37- الاعلاق
الحظیره ج1ق:1ص:103
38- المقریزی
ج4ص230.
39- المقریزی
ج4ص222ٰ197
40- المقریزی4.:222
41- المقریزی4.:251.
42- المقریزی.4:
197
43- الاعلاق
الحظیره ج1 ص 109.
44- ابن فوطی
5.:115ترجمه 213.
45- رج به
الاعلاق الخطیره ج 1ق1.ص121
46- الدارس1.:430.
47- الرحله
266-273
48- النعیمی
ص605 والبدایه والنهایه ابن کثیرج14.
49- حسن
المحاضره 2.:138.
50- الحوادث
الجامعه 53-59 والصدیقی ج1ورقه 239.
51- المقریزی
ج4ص209.
52-"باب
بشیر"
53- ودرالحوادث
الجامعه ص 275 آمده است
54- المقریزی ج4 ص 217.
55- تلخیص
مجمع الاداب ج 5 ص 138 ترجمه 266
56- المقریزی ج 4:.218-219
57- المقریزی
4:.218.
58 المقریزی4:.219.
59- المقریزی
ج4:.218-219و259-263.
60- المقریزی4:.222.
61- اعلام
النبلاء ازطباخ 2:.413ونهرالذهب2:.192وطلس228.
62- المقریزی4:.117.
63- شذرات
الذهب ج6ص299.
64- الغیاثی
ورقه 185.
65- المقریزی ج4:.253.
66- شفاء
الغرام ج1ص 328-329.
66"تاریخ
القطبی 186-188/200/ٰ242.
66""ابن
ایاس :.285والمساجدالاثریه 58.
66"""القطبی
ص183و293-296
67- الصدیقی
ورقه 237
68- الحوادث
الجامعه 53-59
74- الحوادث
الجامعه ص 408.
75- الحوادث
الجامعه 333.
76-تلخیص مجمع
الاداب ج 4.ص801-802
81--تلخیص
مجمع الاداب ج 4.ص 88
82--تلخیص
مجمع الاداب ج 4ص 71
83-ابوالعزبصری
استادمذهب شافعی درمدرسه عصمتیه بود
84- الدررالکامنه1:.204
85- الدررالکامنه1:.165
86- الضوء
الامع 2:238
87 - الدررالکامنه3:.180
88- ودرگذشت
وی به سال 844ه در قاهره بود
89- طبقات ابن
شهبه ورقه 137.
90 - الدررالکامنه1:.142.
91-2:.5.
92- در الضوء
الامع نیست
93- عمده
الطالب ص182.
94- الثقتیه:
95- رج به ابن
جوزی 10:.240.
96-رج به ابن
جوزی 10:.219.
"رج به
تلخیص معجم الالقاب ج5ترجمه آن ازحرف کاف.
97-در عیون
اخبار الاعیان رقم 6677ازنسخه خطی پاریس آمده است
98- الحوادث
الجامعه ص 55
99-رج به ترجمه
ابن انصاری حلبی
100-رج به ص6
دیوان صفی الدین حلی
101-ابن فوطی
ج 4ورقه 151.
102- الحوادث
الجامعه ص81-82
103- رجوع شود
به همان درشرح حال فقهای شافعی.
104-رج به
فوات الوفیات ابن شاکرالکتیب ج2ص 39-40
105-تقدم:امر.
106-العسجدالمسبوک
ورقه 150
107-رج به ابن
خلکان درشرح حال مبارک ابن مستوفی
108- الحوادث
الجامعه223-224.
109- الحوادث
الجامعه 430-431.
110- الحوادث
الجامعه 446-447
111- الحوادث
الجامعه ص 498.
112- ابن رجب
ج2ص 233.
113- ذیل
طبقات حنابله ج2:213.
114- الشذرات
ج5ص219.
115- حیات
الحیوان دمیری دربحث خلافت مستنصر
116- اغرف
العلیه ورقه 88ازنسخه خطی لندن.
117- الدررالکامنه
ج1 ص106و370
118-کذا نقله
العزاوی ج1:ص 381.
119-الشذرات
در حوادث سال 697ه ج5 ص 438.
120- الحوادث
الجامعه 426
121-مجمع
الاداب ج 5ص 196
122-الدررالکامنه
1:.136.
123- العزاوی
1:.507
124- العزاوی
1:.316
125--تلخیص
مجمع الاداب ج 4ص 182
126- رج به
ابن رجب ج2ص441.
127-ابن رافع
ص 35.
128--تلخیص
مجمع الاداب ج 5ص 528ترجمه 1098.
129- الحوادث
الجامعه ص 58.